درخشش نقطۀ بالفعل گفتار امنیتی که خود را در گشایشهای اقتصادی و معیشتی نمایان میکند اجازه نمیدهد که به سادگی درباره ضرورت پیگیری سیاست در جمهوری اسلامی سخن بگوییم. خصوصا اگر سیاست در ایران، التفاتی به این نداشته باشد که چگونه باید اقتصاد را در عمل خودش، حاضر کند. به تعبیر دیگر، اگر در ایران، سیاست از سر اقتصاد سیاسی مطرح نشود، همواره در معرض این سوءتفسیر است که نوعی گفتار علمی روشنفکرانه یا حتی جاهطلبی ایدئولوژیک است.
در هفتههای اخیر، یکی از سه پرونده حول ادعاهای آژانس انرژی اتمی علیه ایران، بسته شد. متعاقب این اتفاق، رژیم صهیونیستی در تنش لفظی با آژانس قرار گرفت و هشدار شدیدی نسبت به فراخشدن میدان عمل جمهوری اسلامی داد. همزمان، اعلام خروج امارات از ائتلاف دریایی آمریکا در خلیجفارس و متعاقب آن اعلام فرمانده نیروی دریایی ایران مبنی بر مذاکرات حول ایجاد یک ائتلاف امنیت دریایی میان ایران و کشورهای همسایه، نشانگر توفیقات سیاسی ایران در منطقه بود. توفیقاتی که در کنار پیشرفتهای توقفناپذیر نظامی، تبدیل به الگوی عمل ایران در صحنۀ روابط بینالملل گردیده است. رژیم صهیونیستی در روایت خود از این رفتار ایران، به جامعۀ بینالملل هشدار میدهد که ایران با حضور در روالهای مذاکرات، مداومتا فرصتهایی میخرد تا به ماجراجوییهایش در منطقه ادامه دهد و به بیثباتی دامن بزند. اما در واقعیت، مسئله برای جمهوری اسلامی خریداری زمان نیست، بلکه تلاشی هوشمندانه برای تداوم امکان پیگیری جهتگیریهای سیاسیاش است. ایران همواره به موازات گفتوگوهای بینالمللی، یک گام سرنوشتساز را برداشته است و امروز نیز همزمان با تمامی تنشزداییهای منطقهای و بینالمللیاش، توانسته از یک موشک ابرفراصوت بسیار پیشرفته رونمایی کند. این صرفنظر از آثار کوتاهمدت آن در روابط ایران و کشورهای منطقه، یک حرکت مداوم و اصولی برای جمهوری اسلامی بوده و هست.
اما در سالهای اخیر این هوشمندی سیاسی، همواره صرفا دستاوردی امنیتی به ارمغان آورده است. جمهوری اسلامی توانسته است با تحرکات سیاسیاش، امنیت در تمام شئونش را برای مردم تا حد بالایی محقق کند. به عبارت دیگر، امنیت جانی و روانی مردم تبدیل به آزمونی برای موفقیتآمیز بودن تحرکات سیاسی ایران شده است. با این حال این یک پرسش اساسی است که آیا سیاست به دنبال رفع خطر است؟
بازیها و تحرکاتی که ایران در منطقه و حتی فراتر از آن، در پهنه جهان انجام میدهد چیزی فراتر از یک تاکتیک لحظهای و اقتضایی بوده است. ایران همواره در برابر صحنۀ انتخاب میان استقلال یا وابستگی، خود را تحت شدیدترین فشارها و خطرها انداخته و بالاترین هزینهها که خون پاک بهترین جوانانش باشد را در این راه پرداخت کرده است. هر فرصتی که بهنحو بالفعل در برابر ایران است تا بتواند منافعی از آن داشته باشد، نتیجۀ چنین استقبالی از خطر است. حال اگر غایت سیاست برطرف کردن خطر باشد، یک پیام مهم به مردم مخابره خواهد شد: قرار نیست وضع سیاسی، یک وضع مداوم باشد. جامعه نهایتا قرار است در یک وضع غیرسیاسی، امنیت و رفاه را طلب و نتیجتا تجربه کند. در چنین وضعی، پذیرش اینکه ما باید برای خلق فرصتهای جدید، کماکان به استقبال آینده نامعلوم رفته و خود را به خطر بیندازیم، برای مردم روزبهروز بیمعنیتر و غیرضروریتر میشود. این درست همان نقطهای است که تمایز گفتار سیاسی از گفتار امنیتی روشن میشود و معلوم میگردد که گفتار امنیتی، درست در لحظهای که در مقام بهرهبرداری از سیاست ظهور میکند، آن را به نابودی میکشاند.
اما این تقابل، صرفنظر از اینکه تصمیم ایران برای استقلال را به تصمیمی برای رفاه تغییر میدهد، امکان تداوم رفاه را نیز مخدوش میسازد. زیرا در تصمیم برای تغییر گفتار سیاسی به گفتار امنیتی، آنچیزی که مهم است کنترل تنش به هر قیمتی است. این یعنی کمهزینهترین راه برای تامین امنیت، اولویت بالاتری مییابد و چه راهی کمهزینهتر از فروش منابع و استفاده حداکثری از فرصتهای بالفعل؟ این حکمی است که ما را با یک سرنوشت محتوم مواجه میسازد: منابع ما و فرصتهای بالفعل ما، هر دو انقضا دارند و هیچ تصوری از روز بعد از اتمام آنها نمیتوانیم داشته باشیم.
اگرچه تا اینجا معلوم شد که گفتار امنیتی، نهتنها غیرسیاسی است، بلکه نهایتا ناکارآمد نیز هست، اما درخشش نقطۀ بالفعل گفتار امنیتی که خود را در گشایشهای اقتصادی و معیشتی نمایان میکند اجازه نمیدهد که به سادگی درباره ضرورت پیگیری سیاست در جمهوری اسلامی سخن بگوییم. خصوصا اگر سیاست در ایران، التفاتی به این نداشته باشد که چگونه باید اقتصاد را در عمل خودش، حاضر کند. به تعبیر دیگر، اگر در ایران، سیاست از سر اقتصاد سیاسی مطرح نشود، همواره در معرض این سوءتفسیر است که نوعی گفتار علمی روشنفکرانه یا حتی جاهطلبی ایدئولوژیک است.
در طول یک دهۀ اخیر، ایران به نحو توامان درگیر دوگانه امنیت-سیاست بوده است. ایران تصمیم گرفت سوریه سقوط نکند و این تصمیم را تا نقطه نهایت آن پیگیری و محقق کرد. تحققی که هزینههای بزرگی داشت و البته فرصتهای کمسابقهای در طول تاریخ ایران، پیشروی این کشور گذاشته است. دسترسی ایران به مدیترانه و ایجاد یک کریدور زمینی که تامین امنیت آن، میتواند توسط ایران تحقق یابد، فتحی تاریخی به حساب میآید که در یک تصمیم و عمل سیاسی میسر شد. همچنین است تصمیم اخیر ایران در ارتقای روابط راهبردی با روسیه که ناشی از یک درک عمیق سیاسی و البته شجاعت مواجه شدن با مخاطرات آن است. همزمان با چنین تصمیماتی، ایران به طرز فزایندهای رفاه و معیشت را در سیاست داخلی، ضریب داده است و مردم را در نقطه مطالبه چنین حقی، به کلی از سیاست معاف کرده است. آنهم در شرایطی که اقتضائات پاسخگویی مطالبات معیشتی برای جمهوری اسلامی ایران، خصوصا در وضعی که چنین سویههای سیاسی جسورانهای را دنبال میکند، بهسادگی مثل کشورهای حاشیه خلیج فارس، میسر نیست. بنابراین درست در فقدان گفتار اقتصاد سیاسی، گفتار امنیت و رفاه، به سرعت فرصتهای خلقشده در پیکار سیاسی را مصرف میکند تا بتواند مسئولیتی که خود بر دوش خود نهاده است، تا حدودی به جا آورد. مسئولیتی که همانطور که ذکر شد، در برابر آینده، منفعل خواهد بود چرا که هیچ ارزش جدیدی برای اقتصاد خلق نمیکند. به طور خلاصه در چنین گفتاری، سیاست صرفا «فرصت مصرف منافع را مهیا میکند».
در نقطه مقابل، اقتصاد سیاسی درست در لحظۀ خلق ارزش، از رابطۀ بنیادین سیاست و اقتصاد سخن میگوید. تنها در حضور درکی که نشان دهد چگونه سیاست نه در مقام مهیا کردن فرصت مصرف منافع، بلکه در مقام خلق منافع جدید، ضرورت دارد، ایران امکان خروج از دوگانه مذکور را دارد. با این حال، حضور استرس کلام روی واژه «منافع» اجازه نمیدهد به خصلت سیاسی آن پی ببریم. منافع همواره برای ما، وضعی مصرفی دارند و نمیتوانند چیزی دربارۀ سیاست بگویند. به همین دلیل هم هست که گفتار امنیتی، در نقطۀ متکفل شدن منافع، گفتار و عمل سیاسی جمهوری اسلامی را حد میزند، زیرا سیاست تنها از آن جهت که چنین کارکردی میتواند داشته باشد برای گفتار امنیتی، مشروع است. با این حال میتوان این پرسش را طرح کرد که سیاست چگونه میتواند در محاسباتی صرفا مبتنی بر منافع، تا این حد مهیای پرداخت هزینههای بزرگ برای نیل به اهدافش باشد؟
این یعنی طرح اقتصاد سیاسی، طرحی برای تمدید فرصت مصرف منافع نیست. طرحی برای تمدید انقضای اتمام منابع نیست، بلکه طرحی است از اینکه ایران چه آیندهای میتواند داشته باشد و چه زندگیای را میتواند تجربه کند. ایران برای تصویری که از آینده دارد، قطعا هر هزینهای را پرداخت میکند، اما زیرکی و فراستی لازم است تا این هزینهها ما را به سمت آیندهای واقعی ببرد. این درست تصویری واقعی و قابل تحقق از خود سیاست است. تمام آنچیزی که درباره هوشمندی در سیاست گفته میشود، نه در حداکثر کردن منافع بالفعل، بلکه در مراقبت از واقعیبودن حرکت یک ملت به سمت آینده است. سیاست اگر نتواند تصویری از زندگی آینده یک ملت ارائه دهد و به نحو واقعی برای تحقق آن تلاش نکند و خود را به آزمون چنان تصویری نگذارد، حقیقتا چه چیزی جز همان تهمتهای زشت نظیر جاهطلبی ایدئولوژیک خواهد بود؟ جمهوری اسلامی ایران به درستی خود را از چنین تصویر روشنفکرانهای برحذر داشته است و هیچگاه در وضع بالفعل خود مدفون نشده است. اما تا زمانی که این عزم و اراده را نه از طریق دعوتی عمومی برای مشارکت در اقتصادسیاسی ایران بلکه به نحو منقبض در دستاوردهای امنیتی دنبال میکند، نمیتواند نشان دهد چگونه این تنها راه برای پاسداشت از انتخاب سیاسی-تاریخی مردم ایران در برپاکردن پرچم استقلال و شرافت است.