اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





ایستاده در تاریکی بی‌انتها
شهید قاسم سلیمانی از نقش شخصیت در برپایی یک ملت می‌گوید


۸ اسفند ۱۴۰۱   1747  7  0 سخنرانی
سپاه خطر کرد و از مرزها عبور نمود. من روزی به عزیزی گفتم: می‌خواهم از شما اجازه بگیرم هواپیمایی را بلند کنم، ۳۰۰ رزمنده داخل آن بگذارم و ۱۰ تن مواد منفجره زیر آن بگذارم و درحالی‌که مسلّحین، به سیم خاردار فرودگاه دمشق چسبیده‌اند، آن را در فرودگاه دمشق بر زمین بنشانم. اجازه می‌دهید؟ سپاه یعنی این! سپاه خطر می‌کند اما با حکمت، با درایت. اگر سپاه خطر نکند و بترسد دیگر سپاه نیست. امروز در مقاطع مهم جمهوری اسلامی، اگر سپاه بترسد، همه خواهند ترسید. تحلیل، شجاعت و ایستادگی سپاه بر همه ایستادگی‌ها اثرگذار است. به این دلیل سپاه جلودار است.

اشاره: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در سخنرانی‌ای که در جمع فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرده است، تصویر متفاوتی از سیاست ارائه می‌دهد. تصویری که در آن، سپاه پاسداران نه یک نیروی حرفه‌ای نظامی، بلکه نقطه تولد تصمیمات و نیروی پیشروی سیاست ایران است. تصویری که در آن، شخصیت‌ها مقدم بر ایده‌ها و علی‌رغم ناپیدایی آینده و وحشت پذیرش مسئولیت تصمیمات، ایران را برپا کردند. اما اگر به روایت قاسم سلیمانی، اقرار کنیم، چه کیفیت متفاوتی از فعالیت سیاسی پیش روی ما خواهد گشوده شد؟ و آیا ما خود را مهیای این نحو سیاست‌ورزی کرده‌ایم؟ متن پیش رو، متن سخنرانی سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی در شهریورماه 1398 است که پیشتر در شماره دوم مجله سوره با اندکی تلخیص منتشر شده بود.


بسم الله الرحمن الرحيم 

الْحَمْدُ  لِلَّهِ رَبِّ العالَمين والصَّلاةُ والسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّه و عَلى آلِه آلُ اللّه. 
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهذا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ  .

نثار ارواح طیبه شهدا بالاخص روح بلند منوّر و تابناک امام رضوان الله تعالی علیه و برای شادی روح جمیع شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و مدافع مرزها و برای سلامتی رهبر عزیز و بزرگوارمان اجماعاً صلوات!

من نزدیک به چهل سال است که در سپاه هستم. شاید خیلی از شما مثل من باشید و خیلی‌ هم با سن کمتر. یک خواهش دارم و آن اینکه در این بیانات، به شخصیت و شخص من نگاه نکنید. به قاسم سلیمانی و همۀ سلبیات یا منفیاتی که از او سراغ دارید، نگاه نکنید؛ آن را کنار بگذارید. 

سپاه قله نور بود

من از تجربه‌ای چهل‌ساله می‌آیم. وقتی در دامنۀ قلـه‌ای در حـال حرکت هستید و کسی در حال برگشت از قله است، از ماهیت او سؤال نمی‌کنید؛ سؤالات شما پیرامون راه و طریق است. اینکه کدام راه آسان‌تر و کدام کم‌خطرتر است و از کدام راه با سهولت بیشتری می‌توان به قله رسید. لذا به این حقیر که گویندۀ این عبارات هستم، با این دو مشخصه نگاه کنید. مثل کسی که از نقطۀ بالایی برگشته یا مریضی که مرضی را طی کرده و دوا و طبیب را دیده است و ممکن است شما مبتلا به آن مرض شوید.

بحث من دربارۀ سپاه، در مورد اینکه چه باید باشد و الان چیست و چگونه است، نیست. بحث من دربارۀ این است که سپاه چه بود؟ و ما باید خودمان را به آنچه بود، تطبیق بدهیم. نگوییم ما باید تقدّم داشته باشیم بر آنچه بود. نه! آنچه بود، قلّه بود؛ قله‌ای از نور که تماماً نور بود و نور علی نور بود. آنچه از سپاه دیروز، از آن قله مشاهده کردیم، سپاه نور بود، آنچه از سپاه نباید جدا شود، گذشتۀ سپاه است که آن را به عزّت و قله رفیع و خورشید عالم‌تاب رساند. 

خیلی از شما مثل من آن سپاه را دیدید. یک نگرانی وجود دارد که در این دوره تغییر نسلها، سپاه از هویت و ماهیت حقیقی خودش بیگانه شود؛ چارچوب کلاسیک تخصصی و حرفهای خود را پیش بگیرد و از آن اصول بسیار با عظمت اخلاقی که منشأ همۀ پیروزی‌های سپاه بود، فاصله بگیرد. سپاهی که ما در آن روز دیده‌ایم یا بخشی از ما دیده‌ایم، فرماندهان آن نوجوانان و جوانانی بوده‌اند که پشت دیوار را می‌دیدند. آنچه ما در آینه نمی‌بینیم، آن‌ها در خشت خام می‌دیدند. آن سپاه، میمنه و میسره و قلب آن، همت بود؛ زین‌الدین بود؛ باکری بود؛ کاظمی بود؛ على هاشمی بود؛ حسن باقری و مجید بقایی بود؛ معلم اخلاق او شهید محلاتی و شهید میثمی بود. شهید میثمی که عبای خود را مچاله می‌کرد و در دست می‌گرفت، ماشین عبوری سوار می‌شد و در اوج پاتک‌ها با همان حال در خطوط درگیری جبهه حضور پیدا می‌کرد و فرماندهان و رزمندگان را تفقد می‌کرد.

سپاهی که خیلی شباهت به امام حسین (ع) داشت. سپاهی که در نور پرورانده شد و در دامان خود، نور پروراند. دیروز در دامان خود شهید فهمیده را پروراند و از آن پروراندن شهید فهمیده، امروز شهید حججی، شهید اسکندری و شهید جواد الله‌کرم رویید. شبیه‌ترین انسان‌هایی که در دفاع از حرم، شبیه سرور و سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) بودند. سپاهِ دست‌قطع‌ها، سپاه تک‌چشم‌ها، سپاه سرهای متلاشی‌شده. امام حسین کف نعل اسب‌ها تشییع شد. خیلی از شهدای ما مثل امام حسین (ع) کف شنی‌های تانک‌ها تشییع شدند. امام حسین(ع) در کربلا مقابل خواهرش، سرش بریده شد. جواد الله‌کرم و شهید حججی و حسین اسکندری در غربت بدون خواهر و مادر، سرشان بریده شد. بحث از سپاهی با چنین پیشینه‌ای است که باید خود را در آن پیشینه حفظ کند و نگاه‌دارندۀ سپاه و آن پیشینه، این جمع است.

امروز در سالگرد دفاع مقدس هستیم. سپاه شروعی دارد که تاریخ تأسیس آن است و آن سوم شعبان و روز ولادت امام حسین (ع) است و یک روز بلوغ و عروج دارد که هفتۀ دفاع مقدس است. هفته دفاع مقدس که امسال کمرنگ‌تر از سال‌های دیگر گذشت، سپاه توانست در صحنۀ دفاع مقدس، تولد و کودکی خود را به بلوغ و عروج واقعی برساند. 

سپاه منهج فکری است؛ نه یک ارگان

در بخشی از عبارت‌های ما این ذکر می‌شود که سپاه یک ارگان است، یک نهاد و مؤسسه است. از عملکردها و از انتظاراتی که از سپاه وجود دارد، از تأثیر سپاه بر جامعه، در ابعاد فکری، در ابعاد هدایتی، در ابعاد جهادی، در ابعاد حمایتی، می‌توان این تصور را داشت که سپاه «منهج فکری» است؛ نه یک نهاد یا سازمان نظامی صرفاً کلاسیک از نوع دیگر سازمان‌ها. درست است که سپاه، ساختار، آیین‌نامه، قواعد و قوانینی دارد اما واقع مطلب، سپاه در عملکرد خود نشان داد که «منظومه فکری» و «مدرسه» است. 

شما امروز وقتی درون حوزه‌های علمیه تحقیق می‌کنید، متوجه می‌شوید که درون حوزه، مدارس مختلفی وجود دارد که تربیت طلبه بر مبنای منهج این مدارس است و به نامی هم نامیده می‌شوند. مثلاً مدرسه شهید حقانی، مدرسه کرمانی‌ها، مدرسه همدانی‌ها؛ به نام‌های گوناگون. این نام‌ها و این مدارس، درون خود، هر کدام تربیتی دارند. حتی طلبه‌هایی که از این مدارس خارج می‌شوند، از حیث منهج فکری و اخلاق با مدارس دیگر متفاوت‌اند. 

تأثیر سپاه بر سایر ارگانها مثل تأثیر یک مدرسه است با منظومۀ فکری و تأثیرگذار بر آحاد جامعه و ملت، جوانان و نوجوانان، خصوصاً با ابعاد گسترده‌ای که سپاه دارد. ما این نوع نگرانی دربارۀ سپاه را در چندین نوبت در دوره‌های مختلف مطرح کرده‌ایم، این را فقط ما نگفته‌ایم، فرماندهی سپاه و حوزۀ نمایندگی محترم ولی فقیه در سپاه هم طرح کرده‌اند.

سپاه با اصل خودش در ابعاد تربیتی، اخلاقی، رفتاری و حتی مدیریتی فاصله گرفته است . باید متأسفانه گفت حتی روحانیون درون سپاه هم شکل کارمند به خود گرفته‌اند و اتاق‌هایشان را شبیه اتاق‌های ما و میزهایشان را شبیه میزهای ما و دفترهایشان را شبیه دفترهای ما و ساختارشان را شبیه ساختار ما کرده‌اند. آن‌ها باید درهای ما را می‌شکستند تا در باز شود، اما در خودشان را مشابه در ما کرده‌اند! چرا؟ چون در میزان سنجش، ارزیابی و ارزشیابی سپاه تفکر درستی نیست.

ما «دفاع مقدس» را در تربیت کم مطرح می‌کنیم. ما یادواره و کنگره برگزار می‌کنیم که برای یادبود شهداست، ولی فقط برای یک لحظه، یک روز و یک ساعت این یادواره اثر می‌گذارد؛ اما بعد درون سپاه غایب می‌شود. ما در [دوره] دافوس از همت، باکری، حسین خرازی، حسن باقری، احمد کاظمی در ابعاد مدیریتی یاد می‌کنیم و تصور ما این است که آن‌ها فرماندهان میدانی بودند که منهج مدیریتی معیّنی داشتند اما در درس‌های اخلاقی خودمان به منهج معنوی و تقوای مدیریتی و روحیه و روحانیت حاکم بر آن‌ها کمتر توجه می‌کنیم.

دینمان را از اسوه‌ها گرفته‌ایم

مهم‌ترین موضوع این است که اگر بخواهیم درس تربیتی عملی بدهیم، اثر اساسی را الگوها و اسوه‌هایی دارند که تدیّن آن‌ها با یک عمل واقعی همراه بود و دین آن‌ها در عمل آن‌ها جاری و ساری بود. از شما و خودم سؤال می‌کنم، برخی از برادران اهل تفقه و بحث و بررسی در این مجمع حضور دارند، لذا ممکن است به آن‌ها جسارت شود اما ما عامه، من قاسم سلیمانی و همۀ آحاد جامعۀ ما، آیا دینمان را از کتاب‌ها گرفته‌ایم؟ ما از کتاب‌ها متدین و متعصب به دین شدیم؟ یا از تاسوعا و عاشورا و امام حسین (ع) متعصب و متدین شدیم؟ کدام بر ما اثرگذار بوده است؟ کدام دین ما را شعله‌ور کرده و ما را در مرکز تشیع در دین‌داری و شیعه‌گری حفظ کرده است؟

آیا می‌دانید انحرافات در خاص‌ها بیشتر از عام‌هاست؟ در طول تاریخ این‌گونه بوده است. همۀ انحرافاتی که به وجود آمده، در خـاص‌هــا بـوده و خاص‌ها، عام‌ها را به انحراف کشانده‌اند. سلوک‌های غلط افراد اثرگذار منفی بوده است. بابی در تشیع به وجود آوردند به نام «بابیه» که از چارچوب عملی غلط بود. از آن طرف، جامعۀ فاسد شاهزده ما که آمار مشروب‌فروشی‌های آن از آمار نانوایی‌ها بیشتر بود. چه چیز این تحول عظیم را به وجود آورد؟ امام. امام با سلوک و رفتار و اخلاق خود. با همۀ تهاجمات فرهنگی علیه کشور ما، چه چیزی کشور را در برابر ایـــن تهاجم فرهنگی حفظ کرده و بر صبر این مردم افزوده که ناملایمات و کژی‌های مدیریتی را تحمل می‌کنند؟ آنچه اثرگذار بوده، الگوی رفتاری مجسم واقعی اثرگذار به‌عنوان «امام خامنه‌ای (دام عزه)» است.

این شیعۀ لبنان قبلاً بیش از این بود، اما صلاح‌الدین ایوبی آمد، قتل‌عام کرد. همین طرابلس که تماماً شیعه بودند، تماماً سنّی شدند یا روستاهای بزرگ و مهمی در جنوب لبنان، تماماً سادات بودند که مسیحی شدند. این ابی‌الهاشم و همین جماعت عون، همه شیعه بودند. چرا آن روز این اتفاق افتاد و چرا امروز این اتفاق نمی‌افتد و همان جمع کوچک‌تر از آن روز، امروز مهم‌ترین قدرت‌های صاحب فناوری را زمین‌گیر کرده‌اند؟ چون الگوی رفتاری مهمی به نام سیدحسن نصرالله حفظه‌الله را دارد. 
«زیدیه» در یمن ۶۵ درصد کشور یمن را تشکیل می‌داد؛ زیدی که عاشق فرهنگ تشیع است. شما در تاسوعا و عاشورای امسال در یمن دیدید که چه گذشت؛ فقط مشابه آن در ابعاد کمتری در شهرهای زنجان و بم که مظاهر عمومی و اجتماعی را نشان می‌دهد، مشاهده می‌شود؛ اما این زیدیه در دورۀ گذشته فراموش شد. این جمعیت ۶۵ درصدی در این جغرافیای مهم، تبدیل شـد بـه جمعیت ۴۵ درصدی؛ هر دوره‌ای را وهابیت بلعید اما یک جوان آمد، احیا کرد. این تأثیرات رفتاری است. این‌ها تأثیرات اسوه‌ها و الگوهاست. او فقط یک فرماندۀ نظامی نیست. دور از صحنۀ نظامی است اما اثر رفتاری، اخلاقی و اعتقادی دارد. یک جامعه را ولو از راه دوربین مداربسته و از راه دور متحوّل کرده است.

دفاع مقدس این است؛ همت، باکری، باقری، کاظمی و خرازی این است. سپاه را باید متعصب و متأثر از این‌ها بکنیم. جمله‌ای از مقام معظم رهبری شنیده‌ام که تاکنون نشنیده‌ام، خیلی مهم و تکان‌دهنده بود. آیا در تربیت، چیزی بالاتر از این وجود دارد که بخواهیم از آن استفاده کنیم؟ فرماندهان سپاه! فرماندهان جوان! آقا فرمودند:«سپاه در کربلای پنج، عاشورا را مشق کرد.» از این مرتضای قربانی بپرسید. توی غرب کانال ماهی، مملو از جنازه بود؛ جنازۀ جوان‌ها روی هم انباشته بودند. ارتفاع خاکریزها با تیر تانک‌ها از دو متر به کمتر از نیم متر رسیده بود. آقای کوثری و آقای مرتضی قربانی، هر دو آنجا بودند و می‌دیدند. آقا فرمودند: «سپاه در کربلای پنج، عاشورا را مشق کرد. این خاطرۀ ماندگار خونین حسینی را زنده نگاه دارید!» بعد فرمودند: «شب‌های کربلای پنج، شب‌های قدر این انقلاب است. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ». أنس با آن شما را وارسته می‌کند؛ هر کس آن را فراموش کند، نامش از اردوگاه انقلاب، قلم خواهد خورد».

سپاه بی‌درجه و بی‌جایگاه

برادران عزیز! ما درجه‌دار داریم که پنج سرهنگ با افتخار زیر دست و تحت فرماندهی او در سوریه عمل می‌کنند و سردار داریم که به‌اندازۀ آن درجه‌دار، قدرت مدیریت ندارد اما در ارزشیابی خودمان و ملاک‌های ارزشیابی خودمان، راه‌هایی را می‌رویم که با اصول دینی و اصول دفاع مقدس ما اختلاف جدی و اساسی دارد. 

این معمای پیچیده را چگونه می‌توانیم حل کنیم؟ چطور می‌توانیم آن درجه‌دار ایثارگر توانمند فداکار را که پنج سرهنگ ما زیر دست او با افتخار خدمت می‌کنند و احساس هم نمی‌کنند، او درجه‌دار است، خوب ارزشیابی کنیم؟ روزی از یکی از برادران سؤال کردم، این فلانی درجه‌اش چیست؟ گفت: افسر جزء نیست، درجه‌دار است. دفاع مقدس این بود. 

برادران فرمانده! پیام این برادر را از بالای کوه شنیدید، فرماندهش هم آقای پاکپور این‌جاست. چه گفت؟ گفت ما در دمای ۴۰ درجه زیر صفر، بالای این کوه از این مرز و بوم حمایت می‌کنیم. اگر صحنۀ دیگری را از شرق نشان بدهند، او خواهد گفت: در دمای بالای ۵۰ درجه از صفر بالای برجکی که آهن داغ می‌شود، از انقلاب دفاع می‌کنیم.

برادران فرمانده در استان‌ها! در شهرستان‌ها! سراغ فرزندان جنگ را بگیرید! آن‌ها را به دست گرگ‌های چپ و راست ندهید. این‌ها را با محبت در دامن خود بیاورید. این‌ها باید تابع منهج سپاه باشند، منهج سپاه، منهج ولایت است. آن‌ها باید تابع منهج سپاه باشند. 

سپاه باید برای انقلاب بماند؛ سپاه مرکز سوءاستفاده شخصیت‌ها و گروههای سیاسی نیست. سپاه باید به کشور خط بدهد، نـه گـروه سیاسـی بـه سپاه خط بدهد. سپاه انقلاب است. سپاه جلودار است. این سپاه را با پیوند به دفاع مقدس، با فرهنگ دفاع مقدس و با اسطوره‌های شهید دفاع مقدس و آن‌ها که زنده مانده‌اند، نگه دارید. این‌ها ممکن است در معرض امراض باشند.
اگر از اتاق بیرون آمدیم، باید مثل او بشویم. تکبّر و خدای‌ناکرده غرور و این سلسله‌مراتب خشکی که امروز جایگزین آن سلسله‌مراتب دینی و مذهبی و ارزشمند شده. سپاه بی‌درجه‌ها یادتان هست؟ سپاه بی‌جایگاه یادتان هست؟ سپاهی که کلمه برتر و برجسته آن برادر بود، یادتان هست؟ آن سپاه مظهر است. 

مقام معظم رهبری، مرجع و ولی ما است. ایشان چفیه دفاع مقدس را دور گردن خــود انداختند و به ما یادآوری می‌کنند. وقتی کتاب دفاع مقدس را می‌خوانند، بهترین، زیباترین و شگفت‌ترین جملات را پیرامون آن یادآوری می‌کنند. در رونمایی کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، شاهد بودیم که چه نوشتند، آن کتاب، ایشان را متأثر کردند و گریاندند.  

«عمل مقدس» به‌جای «عمل بزرگ»

سپاه خصوصیت‌های مختلفی داشته است که در احیای تشیع و اسلام نقش مهمی داشته است. این‌ها به‌عنوان هویت‌های پایه‌ای سپاه محسوب می‌شوند. من سه تا از پایه‌های اصلی آن را عرض می‌کنم. باید پایه‌های مستمر سپاه بر اساس این اصول باشد که اگر از این اصول خارج شد، دیگر سپاه، آن سپاه اثرگذار نخواهد بود.

اولین خصیصۀ سپاه و اولین هویت سپاه از ابتدای تولد تاکنون این بوده که کلیه اقدامات آن بر پایۀ «عمل مقدس» استوار بوده است. سپاه سعی داشته همۀ عملی که انجام می‌دهد، عمل مقدس باشد، نه بزرگ. عمل بزرگ، عمل ماندگار نیست. این‌که ما از عمل راهبردی نام می‌بریم و عمل بزرگ را راهبردی می‌نامیم، خیلی در تاریخ بوده است اما اثر آن بر یک قوم، ملت یا قبیله بوده است. اثر اسکندر بر یونان قدیم است اما از نگاه ملت ایران منفور است. اثر نادر در دوره‌ای از ایران، افتخارآمیز است، ولی برای ملت دیگری نفرت‌انگیز است؛ اما عمل مقدّس، عمل امام حسین (ع) است. عملی است که در آن خودخواهی، جاه‌طلبی، خودمحوری و خویشاوندپروری راه ندارد. 

مهم‌ترین پایۀ اساسی سپاه، بر مبنای عمل مقدس بنا گذاشته شده است. عمل مقدس برخاسته از روح حماسی و انقلابی مقدس است. تا کسی این روح را نداشته باشد، نمی‌تواند عمل مقدسی انجام بدهد و خالق عمل مقدسی باشد. عمل مقدس عملی است که از غیرت، شجاعت، عظمت، حقیقت دفاع از حق سرچشمه می‌گیرد. پیشینۀ سپاه پیوسته این بوده است. لذا هویت اول سپاه، بر پایۀ عمل مقدس است. عمل مقدس یعنی هویتی که برای دیگران موج می‌زند و خود را نمی‌بیند، تنها چیزی که نمی‌بیند خود است. 

شب‌های عملیات را نگاه کنید، صحنه‌های شب‌های عملیات را که به تعبیر مقام معظم رهبری، شب‌های قدر این انقلاب بوده‌اند، هیچ خود و من وجود نداشت؛ به آن می‌گویند عمل مقدس. او که با گریه، برادر خود را راضی می‌کرد که بماند تا او برود. مثل حماسۀ کربلای پنج که عاشورای این دفاع مقدس است. عمل مقدس، عمل خودفراموشی است. به تعبیر آن شاعر: «تا فراموش خودی، یادت کنند / بنده گر گشتی آزادت کنند»

قیام و جهاد پیوسته

پایه دوم و هویت دوم سپاه «قیام و جهاد پیوسته» بـوده است. سپاه پیوسته برمی‌انگیزاند، کسی سپاه را برنمی‌انگیزد. سپاه فقط نمی‌گوید که رفع تکلیف کند و بگوید من گفتم. سپاه خطر را تشخیص می‌دهد و به‌سمت خطر حرکت می‌کند. قیام پیوسته و جهاد پیوسته، مهم‌ترین خصیصۀ سپاه پاسداران است. اگر این خصوصیت در سپاه نبود، هرگز صحنه‌هایی مثل سوریه نجات پیدا نمی‌کرد. 

سپاه دولت را به دنبال خود کشاند. البته سپاه در چارچوب چتر و فکر و تدبیر ولی امر و امام خودش این اقدامات را انجام می‌دهد اما سپاه در تشخیص، پیوسته این‌گونه بوده است. قیام پیوسته داشته است، جهاد پیوسته داشته است. سپاه جلودار بوده است. چون پایۀ اصلی سپاه، قیام و جهاد بوده، لذا جلودار بوده است. 

همین‌جا بحث‌های نیروی قدس را هم می‌کنم. اگر سپاه جلودار نبود در این موضوع، هرگز عراق امروز این تناسب را با جمهوری اسلامی نداشت. اگر پایۀ اصلی سپاه بر مبنای قیام و جهاد نبود، هرگز سوریه امروز از این خطر بزرگ و مهلک نجات پیدا نمی‌کرد و در این جایگاه قرار نمی‌گرفت. سپاه خطر کرد و از مرزها عبور نمود. 

من روزی به عزیزی گفتم: می‌خواهم از شما اجازه بگیرم. ایشان گفت: مگر از من اجازه نمی‌گیری؟ گفتم: نه. گفت: پس چه اجازه‌ای می‌خواهی بگیری؟ چند تا را گفتم که یکی را می‌توانم اینجا در حضور این دوربین‌ها بگویم. گفتم: می‌خواهم از شما اجازه بگیرم، هواپیمایی را بلند کنم، ۳۰۰ رزمنده داخل آن بگذارم و ۱۰ تن مواد منفجره زیر آن بگذارم و درحالی‌که مسلّحین، به سیم خاردار فرودگاه دمشق چسبیده‌اند، آن را در فرودگاه دمشق بر زمین بنشانم. اجازه می‌دهید؟ 

سپاه یعنی این! سپاه خطر می‌کند اما با حکمت، با درایت. اگر سپاه خطر نکند و بترسد دیگر سپاه نیست. این را خدمت شما عرض کنم، امروز در مقاطع مهم جمهوری اسلامی، اگر سپاه بترسد، همه خواهند ترسید. تحلیل، شجاعت و ایستادگی سپاه بر همه ایستادگی‌ها اثرگذار است. به این دلیل سپاه جلودار است. 

تولید فرصت از دل بحران‌های تاریک

سپاه از درون «بحران‌های سخت و تاریک، نامشخص و نامعلوم» که انتهای آن مشخص نبود، از درون ترس و همین وحشت سخت، مهم‌ترین فرصت‌ها را تولید کرده است. حال می‌خواهیم اسم آن را بگذاریم قدس، یا بگذاریم هوافضا، یا بگذاریم زمینی، یا بگذاریم مقاومت یا بگذاریم دریایی، یا بگذاریم ارکان سپاه یا فرماندهی سپاه. منظور جامع سپاه است. 

سوریه خیلی ترسناک بود. ۱۶ درصد سوریه باقی مانده بود. سپاه ۱۴۰۰ کیلومتر تا مرکز این درگیری فاصله داشت. اولین اتفاقی که در حادثه سوریه افتاد، همسایه ما ترکیه راه ما را بست و اجازۀ پرواز به هواپیماهای ما نداد. سپاه وارد این صحنه شد و سینۀ خود را  سپر کرد. از دفاع مقدس و از آن قلۀ نورانی نورانیت دیگری تولید کرد به نام «مدافع مقدس حرم» و ایستاد و امروز سوریه به ۷۰ درصد از اراضی خود مسلّط است و قادر است بر ۱۰۰ درصد آن مسلّط بشود. 

شما تصوّر می‌کنید این دعوایی که امروز وجود دارد، سر چیست؟ من در جلسه قرارگاه خاتم عرض کردم، گفتم همۀ دعوایی که این امریکایی‌ها با ما دارند، همۀ این نافریادهای رژیم صهیونیستی، برخاسته از یک موضوع است: اتصال و انفصال. 

هیچ مانعی در برابر ما نیست

سپاه آمد سه کار مهم، بلکه پنج کار مهم را انجام داد که به‌صورت خلاصه آن‌ها را بیان می‌کنم. 

1. سپاه مقاومت را هم کمّی و هم کیفی توسعه داد و مقاومت را از جغرافیای دو هزار کیلومترمربعی در جنوب لبنان، به نیم‌میلیون کیلومترمربع توسعه داد. سپاه، مقاومت را در ابعاد کیفی، آن‌چنان تقویت کرد که امروز بار دیگر، عمليات بيت‌المقدس را در عملیات انصارالله یمن راه انداخت. همان صحنه‌هایی که در خرمشهر شاهد بودید، در عملیات انصارالله هم با هزاران اسیر و صدها دستگاه خودروهای زرهی غنیمتیِ آمریکایی و سعودی شاهد بودید. همۀ تلاش آمریکا و رژیم صهیونیستی این است که این توسعه کیفی متوقف شود.

2. سپاه اتصال سرزمینی بین مقاومت ایجاد کرد؛ یعنی ایران را به عراق متصل کرد، عراق را به سوریه متصل کرد، سوریه را به لبنان متصل کرد. امروز شما می‌توانید از تهران سوار ماشین شوید و در ضاحیه بیروت پیاده شوید. همۀ این تلاشی که امروز انجام میگیرد،خیلی تفاسیر زیبا، مهم و ارزشمندی دارد. سپاه توانست این اتصال سرزمینی را به وجود بیاورد و دشمن را در جلوگیری از این اتصال شکست دهد. 

3. سپاه همه دشمنان منطقه‌ای را از نقطۀ هجوم و به قول ما کرمانیها، کرکری‌خوانی، به نقطۀ ذلت کشاند. رژیم صهیونیستی را وادار کرد دورتادور شهرهای خود، دیوار قطور و بلند بکشد. این برای وقتی بود که هوافضاپی پرافتخار سپاه و نیروی دریایی، این فناوری را در اختیار نداشتند. امروز این حصارها در مقابل سپاه و ارادۀ سپاه ارزشی ندارند.

4. سپاه، هیمنه مخوف‌ترین، قوی‌ترین، حجیم‌ترین و مجهزترین ارتش دنیا را شکست و آن ارتش آمریکاست. سپاه این را ثابت کرد و لذا سپاه توانست اقدامات بزرگی را انجام دهد و من این را با اعتقاد و نه بر مبنای احساسات و شعار به شما عرض می‌کنم. 

برادران عزیز! سروران گرامی! راه آن‌قدر باز است که هیچ مانعی برابر ما وجود ندارد. این به معنای آن نیست که ما با حکمت عمل نکنیم. این به این معنا نیست که احساسات را بر حکمت غلبه دهیم. خیر! پیوسته باید با حکمت عمل کنیم. کمااینکه سپاه در طول بیست سال، با راهبرد بین جنگی، دشمن را وادار به شکست کرد. امروز برای توسعۀ اسلام بر اساس رهبری مقام معظم رهبری مانعی وجود ندارد. شما ندیدید در این دیدار موکب‌داران عراقی که برای اولین بار خدمت مقام معظم رهبری رسیدند، چه گذشت. آن‌ها وقتی این صحنه را دیدند، این نوع ادارۀ میدانی روحانیت، یک عالم، یک قائد و یک مرجع را دیدند که تفاوت زیادی با جاهای گوناگون دارد، بسیار متحیر و متأثر شدند. 

امروز برای این رهبری، به دلیل اداره و هدایت و حکمت خودِ رهبری، در جهان اسلام رقیب و مانعی وجود ندارد. امروز سنی دیروز که در فتنۀ مذهبی گرفتار بود، به‌سمت جمهوری اسلامی حرکت کرده است و از جمهوری اسلامی تقاضا دارد که به او کمک بکند. پس نقش سپاه کلیدی و محوری است. 

برادران! خواهش می‌کنم برای این پارچه‌ها و برای میزها کار نکنیم. فرصت عمر را مغتنم بشماریم. این عمری که «و حصى على التراب و نسى اسمى و بلی جسمی و انتمس ذكری و حجر قبرى فلم يزرنى زائراً و لم يذكرنى ذاكراً» است. 

اینکه همۀ ما مرگ اختیاری را شاهد هستیم و می‌بینیم ولی ما با انتخاب یک مرگ نه اجباری، بلکه اختیاری، بیاییم عمر خودمان را وقف اسلام، تشیع و انقلاب اسلامی کنیم و در خدمت این امام عزیز، حکیم، عزّت‌مدار و عزت‌بخش باشیم. 
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

منبع: سوره

شخصیت سپاه تصمیم
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)