اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





قدرت تولیدی یک ملت
یادداشت‌های اقتصاد سیاسی / 3


۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲   891  0  0 گروه گفتار سیاسی
این درست نیست تصور کنیم که قدرت تولیدی یک ملت بستگی به سرمایه مادی آن ملت دارد. سی و اسمیت که با در نظر داشتن مبادله کالا با کالا در پی کسب سود و به دست آوردن کالای بیشتری هستند، تنها به کالاها و اجناس به عنوان عامل اصلی تحول و کسب قدرت می‌نگرند که اینطور نیست. سهم عمده‌ای از قدرت یک جامعه به شرایط هوشمندی و معرفت و نیز شرایط فرهنگی و اجتماعی یک‌یک افراد جامعه وابستگی دارد که من آن را سرمایۀ فکری می‌نامم.

محمدرضا قربانی. وقتی از اقتصاد در واحد ملت سخن می‌گوییم تجارت دیگر نمی‌تواند و نباید دلالت‌های مرسوم در اقتصاد فردی یا جهان گرایی مانند مزیت نسبی داشته باشد. یک ملت به عنوان یک واحد سیاسی تا آن‌جا که تصمیم دارد از زندگی دفاع کند باید استقلال و قدرت خود را نیز در نظر گیرد چیزی که فردریک لیست آن را زاییدۀ  «استقلال صنعتی» و عظمت «قدرت تولیدی» می‌داند. لیست تلاش دارد نشان دهد یک ملت اگر به قدرت تولیدی توجهی نکند چگونه خطر زندگی و نابودی او را تهدید می‌کند. او توضیح می‌دهد گرایش «طبیعی» به گستردگی و تسلط صنعتی یک کشور صاحب منابع و صنعت بر کشور دیگر آنچنان که در اقتصاد متعارف، آن را بدیهی تلقی می‌کنند، در اقتصاد سیاسی بدون هم‌افزایی جمعی یک ملت و توانایی حفاظت از منافعش، ممکن نمی‌شود و حتی اراده برای تولید و ائتلاف صنعتگران و کشاورزان از قضا سبب منفعت بیشتر در بلندمدت می‌شود. این مجموعه نامه‌ها در سال 1372 توسط ناصر معتمدی به فارسی ترجمه و توسط شرکت سهامی انتشار عرضه شده است.

*عکس: افتتاح خط راه آهن بین کلن و بن در دوران تاسیس اتحادیه گمرکی میان ایالت‌های آلمانی. نقاشی به سال 1844 توسط Nicolaus Christian Hohe، که در بایگانی شهر Brühl نگهداری می‌شود.


آقای عزیز

در شرایط ورود به بحث اصلی مایلم اول ستون‌های اصلی نظام آقایان اسمیت و سه را مورد حمله قرار دهم. کار حمله به موارد فرعی را به آنهایی واگذار می‌کنم که تمایل به واژگونی تمامی نظام دارند.

از آنجا که این تئوریسین‌ها، کازموپولیتیکال (جهانگرایی) را با پولیتیکال (سیاسی) قاطی کرده‌اند، لذا می‌توان گفت که درک درستی از هدف اصلی اقتصاد سیاسی نداشته‌اند. هدف اصلی این نیست که با تعویض کالایی در مقابل کالایی دیگر، کالایی به دست آوریم آنچنان که در نظام کازموپولیتیکال و داد و ستد فردی، به خصوص در تجارت مطرح است. ما به دنبال به دست آوردن قدرت تولیدی و قدرت سیاسی در ارتباط با سایر کشورها هستیم و یا از طریق جلوگیری از این مبادلات، به دنبال پرهیز از پیشامد رکود در فعالیت‌های تولیدی خودمان می‌باشیم. آنها بدین ترتیب بیشتر به جای آنکه اثرات قدرت بخشنده به فعالیت‌های تولیدی را مورد توجه قرار دهند، به اثرات مبادله کالاها پرداخته و از آنجا که توجه به افزایش قدرت تولیدی و رشد و رکود آن در میان ملت را هدف اصلی مطالعات خود قرار نداده‌اند بدین ترتیب نه به عوامل اصلی فراهم آورندۀ قدرت تولیدی و اثرات اصلی مبادله کالا و نه به مصرف آن دقتی داشته‌اند. آنها نام کلی سرمایه را بر روی حجم کل کالاهای تولیدی صنایع بشری گذاشته‌اند و قسمت‌های مختلف این مجموعه را نه تنها یک اثر عمومی و مساوی، بلکه اثری تعیین کننده شناخته‌اند.

قدرت صنعتی جامعه، طبق نظر آنها محدود است به میزان سرمایۀ مالی آنها و یا ذخیرۀ کالاهای در دستشان. آنان توجهی ندارند به اینکه قدرت تولیدی این سرمایه وابسته به عواملی است که طبیعت در اختیار بشر گذاشته و نیز وابسته است به عوامل فرهنگی و فکری حاکم در جامعه. از این به بعد تلاش خواهد شد نشان داده شود که اگر علم اقتصاد اصرار به برقراری اصطلاح کلی سرمایه بر روی کالاهای تولیدی دارد، به همین اندازه لازم است برای مجموعه عوامل طبیعی و مجموعه عوامل اجتماعی و عقلی یک جامعه نیز اصطلاحی بیافریند؛ به کلامی دیگر سرمایۀ طبیعت، سرمایۀ مغزی و سرمایۀ تولیدکنندۀ مواد. قدرت تولیدی یک ملت نه تنها به مورد سوم بلکه حتی بیشتر به دو مورد اول وابسته است.

انتظار نداریم کسی با این بررسی و اشارۀ کوتاه، موفق به درک اصول جدید و یا نارسائی‌های تئوری قدیم بشود؛ برای این کار یک نظام علمی بایستی تنظیم شود. ولی از آنجا که این نامه‌ها اصولاً برای طرح یک سؤال عملی هدفگیری شده است، در آغاز سعی می‌کنیم صحت نظریات خود را درباره مسئلۀ تجارت پشم و پنبه بین ایالات متحده و بریتانیای کبیر آشکار نماییم.

تصور بفرمایید عالی‌جناب! ایالات متحده پنبۀ خام و محصولاتی از این قبیل را به قیمت دوازده میلیون به بریتانیای کبیر بفروشد و در مقابل دوازده میلیون محصولات پنبه‌ای و پشمی بافته شده دریافت کند. آقای سی می‌گوید  این مبادله کالا و تجارت برای هر دو ملت مفید است. یعنی اگر فرصت مناسبی (مزیت نسبی بیشتری ـ م.) وجود دارد برای کشت پنبه در مقابل بافت پارچه و سایر محصولات ساخته شده و ما می‌توانیم محصولات ساخته شده را ارزان‌تر از خارج وارد کنیم همان بهتر که پنبه کشت کنیم و محصول آن را با پارچۀ‌ بافته‌شده مبادله نماییم. او در اینجا فقط حاصل مبادله کالا با کالا را در نظر دارد. همان طور که یک تاجر به آن توجه دارد؛ قضاوت او در این باره بر پایه اقتصاد فردی بنیان دارد ولی به عنوان یک شهروند آمریکایی و یا به عنوان یک اقتصاددان سیاسی قضاوت او باید بدین قرار باشد: استقلال و قدرت یک ملت بستگی به میزان استقلال صنعتی و عظمت قدرت تولیدی آن جامعه دارد. این چنین مبادله‌ای، ما را از لحاظ بازار و از لحاظ تأمین احتیاجات، به انگلستان -این قدرتمندترین و صنعتی‌ترین کشور جهان- وابسته می‌کند و با خرید منسوجات پشمی و پنبه‌ای از آن کشور امکان کسب قدرت تولیدی فوق‌العاده‌ای از دست ما خواهد رفت.

اگر تجار ما سود قابل توجهی کسب می‌کنند و زارعین پنبه‌کار ما مزیت پوشیدن لباس‌های پشمی و پنبه‌ای خوبی را به دست می‌آورند، بیاییم و ببینیم ملت به طور کلی با سرکوب کسب قدرت صنعتی و با راکد ماندن فعالیت‌های صنعتی چه از دست می‌دهد. این حقیقتی است انکارناپذیر که هفده میلیون جمعیت بریتانیای کبیر با تکمیل و تعالی قدرت تولیدی خود قادر است 55 میلیون پوند و یا 235 میلیون دلار منسوجات پنبه‌ای و پشمی تولیدی خود را مصرف و یا صادر نماید. 

جمعیت ایالات متحده طی سی سال آینده لااقل به سی میلیون می‌رسد و اگر ما بتوانیم قدرت تولیدی خود را طی این مدت به تکامل نسبی رسانده و به نسبت جمعیت در حدود قدرت تولیدی انگلستان قرار دهیم، ارزش منسوجات پنبه‌ای و پشمی ما سالیانه باید به حدود 415 میلیون برسد که نهایتاً توسط کارگران خودمان با بهره‌گیری از اراضی و مراتع در اختیارشان جهت تولید پشم و پنبه در حد مورد نیاز انجام خواهد گرفت. حالا فرض می‌کنیم ما تنها به یک چهارم قدرت تولیدی انگلستان یا حدود یکصد میلیون در این زمینه دست بیابیم، فکر می‌کنید با چه نسبتی این قدرت تولیدی و ابتکاری وقتی طی سالیان دراز روی هم جمع شود با آن مبادله دوازده میلیونی سابق‌الذکر قابل مقایسه است؟ مخصوصاً وقتى فقط ارزش پولی آن مطرح باشد. مضافاً باید توجه داشته باشیم تا چه حد افزایش جمعیت و سرمایه، رشد فکری و حجم بیشتر تولیدات و بالاخره تا چه حد قدرت ملی بیشتری با تکامل قدرت تولیدی حاصل می‌شود. با توجه به این موارد غیرممکن است متوجه نشوید که نظام پیشنهادی آقایان اسمیت و سی به کلی منحرف است؛ وقتی مخصوصاً فقط مبادله کالا با کالا را در نظر می‌گیرد.

آقای سی می‌گوید این تکامل قدرت تولیدی و افزایش سرمایه تنها از طریق تجارت آزاد قابل حصول است؛ از طریق سیاسی شما نمی‌توانید به افزایش سرمایه کمک کنید؛ تنها می‌توانید جهت آن را نسبت به آنچه فعالیت‌های صنعتی ارشاد نشده، تعیین می‌کند، تغییر دهید. زیرا اگر ساخت و تولید منسوجات نسبت به کشت گندم و پنبه سودبخش‌تر باشد افراد بدون کمک شما خود به خود به سوی تولیدات کارخانه‌ای کشیده می‌شوند و قدرت خود را در این زمینه تکامل می‌بخشند.

این استدلال که تا حدودی در اقتصاد فردی و بین‌الملل‌گرایانه درست به نظر می‌رسد، در اقتصاد سیاسی (یا اقتصاد ملی) به کلی منحرف و غلط است.
در مرحله اول، جمعیت، سرمایه و مهارت‌های تولیدی طبیعتاً کشش جهان‌گرایانه داشته، بدون کمک و دخالت قدرت‌های سیاسی و منافع ملی، وقتی به مرحله پری و وفور فوق‌العاده می‌رسند خود را به سرزمین‌های دور دست - آنجا که بسیار نایابند - پخش می‌نمایند. صدها میلیون ثروت ملی انگلستان که صرف ایجاد و تقویت نیروی دریایی ارتش و استحکامات نظامی شده، صرف رشد صنعتی در سایر نقاط می‌گردد؛ سرمایه انگلیسی، خود را در داخل کشور با بهره دو سه درصد به خاطر وفورش راضی نمی‌بیند. مهارت، کاردانی و تجربیات وافر انگلیسی در تولیدات صنعتی، به جای رکود و بیکاری در داخل (به خاطر عدم فرصت و تراکم زیاد) به مناطق دیگر جهان گسترش یافته، باعث تقویت صنایع آن مناطق می‌گردد. سرمایه‌های مغزی و مادی انگلیسی -حاصل قدرت سیاسی آن کشور- از این پس با علایق ملی و مجزا از دیگران، دست به دست هم داده باعث قرار گرفتن جزیره بر فرق سر تمام جهانیان شده و گرایش به سرکوب قدرت صنعتی دیگر ملل پیدا می‌کنند. چنین اثرات زیانبار بر روی صنایع یک ملت توسط مهارت و صنعت افراد سایر ملل عملی نیست. یک نفر از یک جامعه، قادر نیست به تنهایی با اتکای به قدرت شخصی خود در مقابل قدرت و صنعت ملتی دیگر قد علم کند. همچنان که یک تاجر آمریکایی قادر نیست بدون حمایت و کمک نیروی دریایی آمریکا در مقابل تجاوز نیروی دریایی انگلستان مقاومت و از خود دفاع کند.
این درست نیست تصور کنیم که قدرت تولیدی یک ملت بستگی به سرمایه مادی آن ملت دارد. سی و اسمیت که با در نظر داشتن مبادله کالا با کالا در پی کسب سود و به دست آوردن کالای بیشتری هستند، تنها به کالاها و اجناس به عنوان عامل اصلی تحول و کسب قدرت می‌نگرند که اینطور نیست.  سهم عمده‌ای از قدرت یک جامعه به شرایط هوشمندی و معرفت و نیز شرایط فرهنگی و اجتماعی یک‌یک افراد جامعه وابستگی دارد که من آن را سرمایۀ فکری می‌نامم. تصور کنید ده نفر ریسنده و پشمباف هر یک جداگانه دارای یک هزار دلار سرمایه مادی باشند و با چرخ ریسندگی و پشمبافی نسبتاً قدیمی خود و بدون تسلط به هنر رنگرزی آنچنانی تمام کارهای پشم‌ریسی و بافندگی خود را به تنهایی بر عهده بگیرند و در سال فرضاً هر یک هزار دلار پارچه بافته به بازار عرضه کنند. و در مقابل تصور نمایید این ده نفر دور هم جمع شوند و با توأم نمودن سرمایه و نیروی کار خود به اختراع یک ماشین پشمبافی بهتر و یک دستگاه ریسندگی مجهزتر دست یابند و تحت تعلیمات پیشرفته به هنر رنگرزی نیز مسلط‌تر شوند و با تقسیم کار بین خود قادر شوند هر یک ماهیانه ده هزار دلار پارچه به بازار عرضه نمایند. به این ترتیب می‌بینیم با سرمایه مادی مساوی یعنی حدود ۱۰,۰۰۰ دلار، سالیانه یکجا ۱۰,۰۰۰ دلار و جای دیگر با بهره‌گیری از شرایط فکری، سازمانی و اجتماعی متعالی‌تر، در مقایسه مورد فوق سالیانه ۱۰۰,۰۰۰ دلار کالا به بازار عرضه می‌گردد. به همین صورت یک ملت با سرمایه در اختیار خود در صورتی که به تقویت سرمایه فکری و فرهنگی خود توجه داشته باشد، می‌تواند قدرت تولیدی خود را ده برابر افزایش دهد.

در این شرایط، اولاً ـ این ملت قادر شده است با وسایل طبیعی خود از طریق توجه و تقویت صنایع پشمبافی و پنبه‌زنی، به افزایش قدرت تولیدی خود بپردازد.

ثانياً ـ آیا منطقی است با اتکا به صنایع موجود، آموزشگاه‌ها، ابتکارات، پشتکار، ارتش، نیروی دریایی و سازمان حکومتی (سرمایه‌های فکری) انتظار داشته باشیم در جهت تعالی و تکامل قدرت تولیدی و صنعتی در زمانی کوتاه گام برداریم؟ و ضمناً اگر ضرورت پیدا کرد آیا با قدرت سیاسی تحصیلی، می توانیم از منافع خود حفاظت نماییم. و بالاخره

ثالثاً ـ آیا فراوانی خوراک، لوازم، کالا، مواد خام و غیره (سرمایه کالایی) آنچنان فراهم است که بتوانیم از طریق به کارگیری سرمایه‌های طبیعی و سرمایه‌های فکری به زندگی نسبتاً معقولی دست یابیم.

الف - برای پرورش صدها میلیون گوسفند و کشت پنبه برای تمامی جهان، اراضی زراعتی و مراتع کافی همراه با سایر احتیاجات فراهم است (وفور محصولات عمدتاً به خاطر وسعت منابع و نه چندان به خاطر پیشرفت فوق العاده کشاورزی در آن زمان – م.) اگر برای دولت سوئد احمقانه به نظر می‌رسد که بدون داشتن مراتع و اراضی مناسب و کافی و یا قدرت دریایی لازم جهت کسب اینگونه مواد از خارج و بازار جهانی برای کالاهای تولیدی در کارخانجات و مؤسسات خود، در این راه گام بردارد برای ایالات متحده آیا به همان اندازه احمقانه نیست که با وجود تمامی این امکانات (مزیت نسبی در کشاورزی) در راه صنعتی‌شدن گامی برندارد؟

ب ـ در ایالات متحده درجه‌ای از صنعتگری از آموزش‌های علمی و حرفه‌ای، رقابت، تهورکاری، پشتکار، تبادل افکار، فقدان روحیه ضد صنعتگری به هر صورت آن، تأمین برای سرمایه و املاک، بازار مصرف و زندگی آرام و نسبتاً راحت و آزادی فراهم است، آنچنان که در هیچ کشور دیگری در این ابعاد، این موارد دیده نمی‌شود. اگر دولت اسپانیا از هر طریق ممکن قادر نیست طی حتی یکصد سال، ده واحد تولیدی فعال به وجود آورد و اگر به وجود آورد، قادر نیست از آنها حفاظت و دفاع نماید، دولت ایالات متحده می‌تواند طی چند سال صدها واحد تولیدی فعال به وجود آورد و از آنها به صورت‌های گوناگون حفاظت نماید.

ج - در ایالات متحده در حال حاضر به مقدار زیادی و به صورتی مطلوب، شرایط زندگی مناسب و کارگران کافی برای پرورش و نگهداری از جمعیتی دو برابر کنونی فراهم است که می‌توان برای آنها مسکن، فروشگاه و کارگاه و کارخانه ساخت و مواد و لوازم کافی در اختیارشان نهاد. چه چیز دیگر ممکن است برای رونق صنایع مورد نیاز باشد و چه شعبه‌ای از کارخانه‌داری و کارگاهی تولیدی نمی‌تواند در حد وسیع از این امکانات بهره ببرد. نگاهی به صنایع اولیه نخریسی و پارچه‌بافی بیندازید و به من بگویید آیا سرمایه‌ای که در این بخش از فعالیت‌ها به کار افتاده، از بخش صنایع (حتی کشاورزی از نظر اشتغال - م.) سود‌بخش‌تری به این فعالیت هدایت شده است؟

کارخانه‌داران، خانه می‌سازند و ماشین‌آلات تولید می‌کنند. آن‌ها خواستار مواد مورد احتیاج خود مثل الوار ،آهن آجر و... هستند. آیا کشاورزی، کارگران خود را به همین جهت از دست می‌دهد و همراه آن حتی یک قطعه الوار، یک کیلو آهن؟ خیر جناب این مواد به وفور فراهم است.
کارخانه‌داران به پنبه خام احتیاج دارند و اگر این مواد به مقدار کافی و به طور فراوان در منطقۀ کارخانه‌دار فراهم نیست آیا ممکن نیست آن را از نیواورلئان (یکی از شهرهای جنوبی آمریکا - م.) وارد کرد و قسمتی از پارچه تبدیل شده را برای پرداخت وجه آن به نیواورلئان پس فرستاد؟ با هزینه ای کمتر از نصف آنچه برای صدور به لیورپول (یکی از شهرهای انگلستان ــ م.)، معطلی برای فروش به کارخانه‌دار، تبدیل به پارچۀ بافته‌شده و سپس دعوت به کشور خودمان می‌پردازیم. (جدا از اشتغال و مزد کارگر از دست رفته که در مقایسۀ هزینه به حساب نمی‌آید - م.) برای کارگرانی که در کارهای ساختمانی و یا ماشین‌سازی مشغولند و همچنین برای کارگران خود کارخانه به طور روزانه مواد غذایی مورد نیاز است. با این حال آیا پنسیلوانیا حتی در تامین یک بوشل  [از گندم مورد نیازش برای صنایع جدید] ناتوان خواهد بود وقتی ۶۰۰,۰۰۰ بشکه از آرد خود را به نیوانگلند (ایالات شمال شرقی ایالات متحده ـ م.) فروخته است؟

د. برای سرمایه گذاری، سرمایه‌هایی اختصاص یافت؛ ولی این سرمایه‌ها از کشاورزی برداشت نشده بود بلکه در واقع برای رونق بیشتر کشاورزی به این بخش اختصاص یافت. در این میان، عالی‌جناب شما می‌توانید درک کنید که چقدر اسمیت و سی منحرفند وقتی اصرار می‌کنند افزایش سرمایه مادی آهسته است.

این شاید در زمان‌های گذشته حقیقی باشد. همان زمان‌هایی که صنایع از هر لحاظ تحت فشار بودند. همان زمان‌هایی که کاربرد جدیدتر مواد شیمیایی و مکانیکی و... هنوز فراهم نیامده بود. این برای کشورهای اسکان شده قدیمی صادق است؛ همان‌هایی که تمامی منابع طبیعی آن‌ها، هم‌اکنون مورد بهره‌برداری است و یا مورد بهره‌برداری بوده است. ولی این در مورد کشورهای تازه اسکان یافته که حتی یک دهم منابع طبیعی آن‌ها مورد بهره‌برداری قرار نگرفته نمی‌تواند صداقتی داشته باشد. همچنین در جوامعی که اختراعات و کشفیات معجزه می‌کند و جایی که صنایع و فعالیت‌های تولیدی خود را از قیودات گذشته به کلی رها کرده‌اند. به کلامی ساده، در جوامع جدیدی که نوعی سرمایه فکری بی‌مانند شکل گرفته است، اگر جمعیت در این چنین کشورها به طور بی‌سابقه‌ای افزایش می‌یابد افزایش سرمایه مادی، حتی از افزایش جمعیت نیز پیشی خواهد گرفت. مخصوصاً اگر جامعه آن چنان عامل باشد که از سرمایه فکری و علمی خود برای بهره‌برداری از برکت سرمایه طبیعی به خوبی استفاده نماید.

اگر پیروان نظریه قدیمی اصرار داشته باشند که این اقتصادی نیست که قسمتی از سود و سرمایۀ جامعه برای کسب قدرت تولیدی آینده فدا شود، من آن‌ها را با مثالی مبهوت‌کننده رد می‌کنم. تصور کنید زارعی اعتقاد دارد می‌تواند وضع خود را تا دو برابر از طریق نصب یک آسیاب آرد بهبود ببخشد، و برای گردش کار آن به اندازه کافی قدرت گرداننده آب، الوار، پشم و هر چیز دیگر که لازم باشد، جز مهارت و تجربه نصب، راه‌اندازی و اداره چنین واحدی در اختیار دارد. او پسر خود و یا یکی دیگر از اقوامش را به شهر می‌فرستد تا در این مورد آموزش دیده و کسب مهارت کند. عالی‌جناب این زارع، نه تنها نیروی کار پسرش را و نتیجتاً تمامی گندمی که او می‌توانست تولید کند از دست می‌دهد، بلکه حتی پولی که برای آموزش پسرش خرج می‌کند نیز از دست می‌دهد. بله او سرمایه مادی عظیمی را فدا می‌کند و به همین جهت موازنه حسابش در وضع بدی قرار می‌گیرد. بله در چنین شرایطی یک نادان که فقط ظاهر را می‌نگرد او را برای این کار سرزنش می‌کند؛ غافل از اینکه با این سرمایه‌گذاری او ده بار بر قدرت تولیدی خود افزوده است. عالی جناب این زارع همان برادر جاناتان است  این حقیقتی است که بعضی افراد براساس معیارهای سیاسی، خود را به خرج افراد دیگر غنی‌تر می‌کنند ولی این هزینه‌ای است برای تکامل قدرت تولیدی یک ملت؛ قدرتی که برای اقتصاد تکامل یافتۀ ملی (اگر هجرت نکنند ـــ م.) طی چند سال بعد حدود ده برابر هزینه اولیه بازده دارد. ثبت اختراعات برای مخترعین نیز همین نتیجه را دارد، زیرا با اختصاص منافع اختراعات به مخترع، مخترعین بیشتری را به تلاش افزون‌تر برای اختراعات جدید تشویق می‌کند. بله جامعه برای حفظ این مزایا برای مخترعین، مزیت مقطعی را از دست می‌دهد، ولی نه بیشتر از آنچه در نتیجه اختراعات جدید نصیب جامعه می‌شود. بدون این حقوق ویژه برای مخترعین، چه بسا اختراعات احتمالی بسیاری به واقعیت نپیوندد؛ همچنان که مخترعین احتمالی بسیاری همراه با اختراعات احتمالی خود در گذشته دنیا را بدون هیچ آثاری بدرود گفتند.

اگر کسانی باشند که بخواهند ادعای اسمیت و سی را مبتنی بر اینکه وضع عوارض گمرکی، شرایط انحصاری به کارخانه‌داران داخلی می‌بخشد، تکرار کنند باید گفت آنها به شرایط اجتماعات پیشرفته توجهی ندارند. در زمان‌های گذشته، وقتی سرمایه و کاردانی ِ کارخانه‌داری نایاب و نادر بود، وقتی قسمت عمدۀ دانش‌های شیمیایی و مکانیکی جزء اسرار بود، وضع عوارض حمایتی ممکن بود شرایط انحصاری به وجود آورد ولی در این زمان و در این کشور، شرایط دیگری جلوه کرده است همه کس می‌داند و یا از روی کتاب‌ها می‌تواند یاد بگیرد که چگونه سرب سفید، اسید سولفوریک و سایر مواد می‌تواند تولید شود. تجربه و شهامت کاری لازم برای ورود به بخش‌های سوددهنده صنایع موجود است و تجربه نشان می‌دهد هر صنعتی که سودبخشی قابل توجهی را نوید دهد، به زودی با رقابت فوق‌العاده به مرحلهٔ تعادل می‌رسد. نمونۀ جالب این مورد، کار کارخانه‌داران منسوجات پنبه است که کالای خود را به قیمتی نصف قیمت محصولات وارداتی از انگلستان به فروش می‌رسانند.

هـ ـ حتی اگر به اندازۀ کافی سرمایه و مهارت در کشور موجود نباشد، از طریق اقدامات سیاسی ممکن است آنها را تحصیل نمود. در مرحله اول، چنانکه قبلاً اشاره شد، سرمایه و اطلاعات، گرایش به گستردگی در کل جهان دارند و از مناطقی که سرمایه در آن‌ها به وفور موجود است به مناطقی می‌روند که سرمایه در آن‌جاها نایاب است. طبق اطلاعات من، تئوريسين‌ها نه به این توجهی داشته‌اند و نه برای آن توجیه و حقی قائل شده‌اند. همچنان که این گرایش از طریق سیاست‌ها و مقررات دیگر ملت‌ها معمولاً کنترل می‌شود، بجاست که از طریق کشورهای متقابل نیز در جهت خنثی کردن سیاست‌ها اقداماتی صورت گیرد؛ با اختصاص امتیازاتی به سرمایه‌ها و مهارت‌های خارجی می‌توان آن‌ها را به این کشور جلب و جذب نمود. (نه تنها جلب و جذب بلکه با اتخاذ سیاست‌های درست از فرار آنها جلوگیری کرد ـ م.) ایالات متحده در این زمینه بیشترین امکانات را نسبت به سایر کشورها در اختیار دارد، زیرا آنها بیشترین سرمایه طبیعی که هنوز مورد استفاده قرار نگرفته و بیشترین سرمایۀ مغزی را نسبت به سایر کشورهای جهان در اختیار دارند. (کشور ما هم به خصوص نسبت به کشورهای پیشرفته بیشترین سرمایه‌های طبیعی را در خیلی زمینه ها هم اکنون در اختیار دارد و سرمایه های مغزی را هم چه از طریق جلوگیری از خروج آن‌ها و چه از طریق جذب آن‌ها و چه از طریق آموزش و تحقیق، می توان فراهم آورد ـ م.) در اینجا (آمریکا) هنوز هم حجم عظیمی از ثروتهای طبیعی به مالکیت کسی در نیامده است. در اینجا یک آقای انگلیسی از نظر زبان، قوانین، روش و سنت زندگی، خود را در خانه خود می‌بیند و تنها چیزی که با آن برخوردی ندارد همان مالیات‌ها و سایر مصیبت‌های این چنینی در کشور خود است. افراد سایر کشورها نیز اگر سرمایه و مهارت کاری با خود به همراه دارند، در این کشور می‌توانند به وضع بهتری دست یابند. من هیچ کشور دیگری را سراغ ندارم که از فراهم بودن چنین فرصت‌هایی برای سرمایه‌ها و مهارت‌های سایر کشورها برخوردار باشد. 

در حالی که ایالات متحده با وضع عوارض حمایتی به جلب سرمایه و مهارت توفیق پیدا می‌کند در عین حال می‌تواند از یک گزند فوق‌العاده اجتناب کند که آن پراکندگی جمعیت و سرمایه به سرتاسر این قاره وسیع می‌باشد. عالی‌جناب، من از افرادی نیستم که قدرت و ثروت این اتحادیه را در تعداد ایالاتش برآورد می‌کنند همچنان که قدرت نظامی رومی‌ها با توسعه سرزمینشان رو به ضعف گذاشت. من نگرانم که قدرت رشد تمدن و قدرت ملی این اتحادیه با افزودن ایالات بیشتر رو به ضعف گرایش یابد. پنجاه میلیون آمریکایی در یکصد ایالت پراکنده در سرتاسر این قاره قرار است چه کنند؟ در همه اراضی گندم کشت کنند و بخورند، همین! تمامی تاریخ یکصد سال آینده آمریکا بر روی این سه کلمه متمرکز خواهد بود، اگر آنچه جفرسن گفته انجام گیرد، صنعت را در کنار مزارع نگه دارید. این تنها راه جلوگیری از پراکندگی جمعیت به سوی غرب است. اوهایو به زودی به پرجمعیتی پنسیلوانیا خواهد رسید. ایندیانا مثل اوهایو و ایلونویز مانند ایندیانا. مرحله بعدی گذر از رودخانه می‌سی‌سی‌پی و بعد کوهستان‌های راکی خواهد بود که صورت آن‌ها را به جای انگلستان به سوی چین برخواهد گرداند. پنسیلوانیا و همۀ ایالات شرق آن می‌توانند از نظر جمعیت، هنر، دانش، تمدن و ثروت رو به جلو روند و اتحادیه این ایالات، تنها از طریق رشد و تقویت صنعت می‌تواند به قدرت و عظمت برسد عالی جناب تصور می‌کنم این اقتصاد سیاسی حقیقی آمریکا باشد.

با احترام فوق‌العاده متواضعانه
خدمتگزار شما ف. لیست
ردینگ ۱۸ جولای ۱۸۲۷

فردریش لیست اقتصاد سیاسی تولید
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)