اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





منتقدان چگونه سینما می‌سازند؟



۱۹ تیر ۱۳۹۶   2534  0  1 گروه نقد و نظریه سینما
تاریخ سینما در اصل توسط منتقدان روایت شده است. اگر نوشته های سینمایی را از داشته هایمان حذف کنیم، خواهیم دید؛ تقریبا چیزی درباره سینما نمی دانیم. ما می توانیم بدون حضور منتقد، فیلم تماشا کنیم، اما بدون او نمی‌توانیم نسبتی با سینما داشته باشیم...

اشاره: این متن برگرفته از متن پروپوزال طرح پژوهشی «نقد و نظریه سینما» است که در تاریخ ۲۳ شهریور ۹۴ در شورای علمی موسسه اشراق به تصویب رسید.


زیاد شنیده‌ایم می‌گویند، منتقدان می‌خواستند فیلمساز شوند و موفق نشدند. و حالا چه راحت است، خرده گرفتن از کار آنها که موفق به ساختن فیلم شده‌اند! در حال حاضر به نظر نمی‌رسد هدف نقد فیلم، و کار آن هنوز به طور دقیقی قابل اشاره و در دسترس باشد. برعکس برخی فیلمسازان که منتقدان را فیلمسازان شکست خورده می‌پندارند، منتقدان خودشان چنین پنداشتی ندارند. اما شاید توجیه و توضیح دقیقی هم برای کار حرفه خود نداشته باشند. از این نظر کار نقد فیلم با ساختن فیلم تقارن دارد. فیلمسازان هم شاید هرگز نتوانسته‌اند توضیح دهند دقیقا برای چه منظوری «فیلم ساختن» را برگزیده‌اند. یادمان هست جواب‌های سربالای هیچکاک به تروفو یا پاسخ‌هایی نظیر اینکه فیلمسازی گفته؛ «قصد همه ما پول در آوردن است.» به راستی جان فورد برای کارش چه توضیحی داشت؟ یا هنرمندانی چون ون‌گوک و داستایفسکی. منتقد هم در این داستان شریک فیلمسازان و هنرمندان است. او نمی‌داند دقیقا چرا می‌نویسد، اما نمی‌تواند جز این باشد.

منتقد کارش، از واکنش به فیلم آغاز می‌شود. او در مواجهه با فیلم‌ها پس از آنکه تاثیری- چه علاقه، چه تنفر- در او داشته باشند، به شرط درگیری، وادار به بروز می‌شود. و با نوشتن خود را خلاص می کند و نفس راحتی می‌کشد. منتقد نمی‌تواند در برابر فیلمی که دل او را لرزانده، بیکار بماند. نمی‌تواند سکوت کند. تا ننویسد، نگوید و واکنش ندهد، احساس فعال بودن، زنده بودن و حضور در جهان نمی‌کند. هیچ منتقدی از روی وظیفه، یا کمک به فیلمساز، یا آگاه ساختن ذهن مخاطب نقد نمی‌نویسد، هرچند این‌ها نتایج طبیعی کارش باشند.

تماشای فیلم‌، فکر کردن درباره سینما، یک جست‌و‌جوی مستمر و یک سلوک دائم است که در پی یک عمر زندگی، داستان منتقد را با سینما رقم می‌زند. هر نقد، حاصل گفت‌و‌گو با فیلم، و سینماست و داستان منتقد با سینما را شکل می‌دهد. منتقد از طریق اظهار نظری که درباره فیلم‌ها می‌کند، ساخته می‌شود. چنین است که وضع او با سینه‌فیلی (عشق فیلم) تفاوت دارد. منتقد مخاطب جدی و پرورش یافته سینماست. فیلم‌ها یک به یک، درک او از زندگی، و فهمش از سینما را تغییر (افزایش) می‌دهند. در این فرایند، منتقد است که معنا می‌شود. منتقد کارش دفاع از مخاطب دربرابر فیلم، یا خنثی کردن احساس تماشاگر، یا کشف معنای پنهان فیلم و آسان‌سازی، یا افشاگری نیست. او نقشی مستقل خود که قابل واسپاری نیست.

هر نوشته سینمایی (نقد ژورنالیستی، آکادمیک، تئوری، و تاریخ‌نگاری سینما) متضمن نظری درباره سینماست. نظری که معنایی از سینما به دست می‌دهد و اهمیت، موقعیت، کارایی، و بودن و چگونه بودن، این پدیده را برای ما آشکار می‌سازد. منتقد در نظر دادن نسبت به یک فیلم، دیدگاهش را نسبت به سینما می‌گوید و بازسازی می‌کند. به همین خاطر شخصیت منتقد در کارش بازتاب دارد و حضوری مولفانه بازی می‌کند. برخی منتقدان نیز به این اشاره کرده‌اند که نقد پیش از هرچیز بازتاب شخصیت منتقد است تا بازگویی و تفسیر فیلم. همین خصلت انسانیِ نقد است که اساسا آنرا از تجزیه تحلیل اثر و عملی کارشناسی دور می‌سازد و نقد را سازنده می‌کند.

شاید بتوانیم کار منتقدان را از طریق تاثیر مستقیم آنها بر تاریخ سینما نظاره کنیم. تاثیری که بسیاری در صدد انکار آنند. اما به سختی بتوان گفت همشهری کین(ارسن ولز، ۱۹۴۱) بدون دخالت منتقدان چنین ارجی می‌داشت. منتقدان بودند که ارزش شاهکار رنوار یعنی قاعده بازی (ژان رنوار، ۱۹۳۹) را پس از سال‌ها کشف کردند. نویسندگان کایه‌دو‌سینما بودند که آثار هیچکاک را از دل انبوه فیلم‌های سرگرم کننده دوران استودیویی بیرون کشیدند و او را تبدیل به مشهورترین کارگردان تاریخ نمودند. ما اکنون هیچکاک و رنوار و ولز را سینماگران مهمی می‌شماریم، از طریق آثار آن‌ها راز‌های بیان سینمایی را می‌آموزیم، از روی دست آن‌ها فیلمسازی تمرین می‌کنیم، چرا که منتقدان اینگونه به ما آموختند. تاریخ سینما در اصل توسط منتقدان بازگو می‌شود. تقریبا هرچه از سینما می‌دانیم در پرتو حضور نقد است. اگر نوشته‌های سینمایی (شامل تاریخ سینما و تئوری فیلم) را از داشته‌هایمان حذف کنیم، خواهیم دید؛ تقریبا چیزی درباره سینما نمی‌دانیم. منتقد است که سینما را برای ما معنا می‌کند. می‌توان بدون حضور منتقد، فیلم دید، اما بدون نقد نمی‌توان چیزی از سینما فهمید. بیهوده نیست اگر ادعا کنیم: فیلمسازان فیلم می‌سازند و مننقدان سینما.

نقد برای منتقد همچون یک دستاورد مهم، حاصل کار و تلاش مستمر او برای معناکردن سینماست. این کار به شدت نیازمند دقت وسواسانه منتقد است که در تشخیص آنچه می‌پسندد، بر خود سخت می‌گیرد و تبعا برای او عملی بغرنج و طاقت فرساست. عمده منتقدان  به قدر وسع خود نقد را به موقعیت دراماتیک زندگی‌شان نزدیک می‌سازند. جمله پائولین کیل، منتقد تند‌مزاج آمریکایی به یادماندنی است؛ «به من می‌گویند چرا زندگینامه‌ات را نمی‌نویسی؟ گمان می‌کنم این کار را کرده‌ام.» این جمله گویای شدت وضعیت شخصی نقد است. اندرو ساریس منتقد آمریکایی تئوری مولف هم نظرش را یک بار به طور کامل درباره ۲۰۰۱؛ اودیسه فضایی (استنلی کوبریک، ۱۹۶۸) تغییر داد. اینکه منتقد از نظری درباره فیلم بازگردد و به ارزش‌های یک فیلم پی ببرد، نشان از درگیری درونی او حیاتی بودن این قضاوت سینمایی دارد. این قضاوت، درباره خود و سپس درباره سینماست. نقد یک جور تربیت شخصی و سلوک منتقد است. با تغییر او تغییر می‌کند. گروه کایه دو سینما نظرشان را پس از حمله‌های تند به فیلمسازان قدیمی فرانسوی تغییر دادند. نظریاتی که حاصل شور و جوانی و حرارت آن‌ها بعدا تعدیل شد. همین ارزیابی کایه دو سینما، سینما را به عنوان هنرِ متمایز تصویر متحرک، و به عنوان هنر میزانسن کشف کرد و سایه کارش بر سر مطالعات سینمایی و تاریخ سینما همچنان استوار است.

هنوز بسیاری می‌خواهند بدانند؛ ارزش نقد چیست؟ نقد به چه کار می‌آید و بود و نبودش چه فرق دارد؟ پاسخ روشن نیست! ما نمی‌خواهیم به کاری چنان ابلهانه چون برشمردن فواید نقد فیلم مبادرت ورزیم. اما می‌دانیم برای یافتن راهی در سینما پرسش‌های اساسی در کار است. سینمای ایران اکنون راهی طی نمی‌کند چرا که طرحی از خود نیافته و فاقد دیدگاه است. سینمای ایران درباره سینما (درباره خودش) نظری ندارد. نظرِ ما درباره سینما، از خلال کار منتقد گشوده می‌شود. پرسیدن از راز کار منتقد جست‌وجوی کورسوی امیدی برای سینمای ایران است. آیا ممکن است، سینمای ما که اکنون سرگردان است و  نمی‌داند به کدام راه می‌رود، به دست همین منتقدانِ به حاشیه‌رفته، راه خود را باز کند؟ منتقدان چگونه سینما می‌سازند؟ و این تغییر چه مسیری در پیش دارد؟

سینمای ایران نقد فیلم
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
داوود طالقانی
گفت:
سلام، ناظر به همین بخش مختصر که در سایت آمده، میتوان گفت که تنها منتقدان نیستند که تاریخ سینما را روایت میکنند، سینه‌فیل‌ها هم در پدیدار شدن فیلم‌ها موثرند، مخصوصا برای سینمای نوین که تاریخ سینمایی هم وجود ندارد، اما فیلم‌بازها آن را می‌شناسند
۱۴۰۰/۴/۲۱
18:30
سرمقاله
اسرائیل و کابوس استقلال منطقه
آیا اردن، می‌تواند گام بعدی محور مقاومت برای تشکیل سازمان‌های ملی مستقل در منطقه باشد؟
محمدحسین تسخیری   
ایران تلاش برای شکل‌گیری سازمان‌های ملیِ باشخصیت را علی‌رغم تمام دشواری‌ها و ریسک‌هایش به عنوان راه نجات تمام کشورهای منطقه در پیش گرفته است. هر جبهۀ جدیدی که گشوده می‌شود، هر هسته جدیدی از مقاومت که در کشوری جدید، سربرمی‌آورد، تنها و تنها در این لحظه، یعنی لحظه‌ای که تبدیل به یک تشکیلات سازمان‌یافته و مسئولیت‌پذیر می‌شود، می‌تواند نویدبخش تولد یک ملت باشد و آن را نمایندگی کند.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)