باید کل صحنۀ یک کشور را یکپارچه اداره کرد. تنها کسی میتواند این کار را بکند که طرحی سیاسی برای ادارۀ منافع ایران در داخل و بیرون از مرزهای ملی داشته باشد. هیچ مسئلهای در معیشت یک کشور نمیتواند بدون در نظر گرفتن منافع و قدرت سیاسیاش در عرصۀ بین الملل پیگیری شود. بنظر میرسد سیاستمداران ما در این نقطه دچار لکنت هستند و چه بسا صلاح نمیدانند در موضوعاتی این چنین سخن بگویند
از آغاز سال جدید اخبار مهمی در صحنۀ بین المللی برای ایران رخ داد که در نگاه اول امتداد برخی وقایع سال قبل مینمود. ضرباتی به منافع ملی، نظامی و یا حیثیتی ایران در عرصههای مختلف وارد شد. از سنگاندازی و مشکلتراشی در امور ورزشیمان گرفته تا منافع مادی و ملی بیرون از مرزهایمان، از حق رأی ایران در سازمان ملل تا برخی حوادث یا موضعگیریهای همسایگان. در این میان و با شروع تقریبی اخبار انتخابات در ایران، جنگ متفاوت و بسیار گستردهای در خاک فلسطین پیش آمد. با نزدیکتر شدن به صحنۀ انتخابات این ضربات به داخل مرزهای ایران هم کشیده شد و حوادثی مثل آتشسوزیهای روزانه در تأسیسات حساس و در رأس همه، غرق شدن ناو خارک، بزرگترین ناو ایران، رخ داد.
اما هیچ یک از حوادث نه در اخبار ما به درستی انعکاس یافتند و نه نامزدهای ریاست جمهوری کوچکترین اشارهای به آنها داشتند. درست است که سکوت میتواند همچون تصمیمی سیاسی باشد. تصمیمی که سیاستمدار با محاسباتی از صحنه، امکانات، توان، زمان و مکان جوابدهی به موقع آن را میگیرد. در این حالت سکوت، دیگر انفعال سیاستمدار، ضعف و بیقدرتی یا نداشتن طرحی در آن صحنه نیست. مانند برخی خویشتنداریها و سکوتهایی که نظام در لحظاتی خاص گرفته است. اما در صحنۀ انتخابات و در میان کسانی که امروز نامزد شدهاند تا مسئولیت آیندۀ یک کشور را بر عهده بگیرند، باز هم میتوان سکوت و عدم اعلام مواضعشان دربارۀ این امور را سیاستمدارانه تفسیر کرد؟ زمانی میتوان تحلیل دقیق و مناسبی از این سکوت داشت که نگاه بازتری به کنش نامزدهای ریاست جمهوری در این صحنه داشته باشیم.
در این مدت، که مدت کمی هم نبوده است، نامزدها از هر جناحی عمدتاً بر روی سیاستهای صدقهای، آن هم به نحو پیشپاافتادهای، تمرکز داشتهاند. این نحو طرح مسئلۀ معیشت حائز نکات مهمی است. مثلاً باید بدانیم گفتن ساده از ساخت مسکن و تغییر در توزیع یارانهها، برنامه نیست. برنامه گرچه به ظاهر امری عینی و انضمامی است و خیلی محاسبه شده و کارشناسانه به نظر میرسد، اما در واقع پوستۀ بیرونی ِ هستۀ سیاست است. آنها که به علم سیاستگذاری آشنا هستند میدانند که تا طرحی سیاسی در کار نباشد، چشم اندازها، اهداف و در نهایت برنامهها وجود نخواهند داشت یا دست کم چند سطری شعار بیهوده بر صفحهای خواهند بود. آن چیزهایی که در چند روز اخیر شنیدهایم حتی برنامه هم نیستند. برنامهها منبع تولید، توزیع، شکل تداوم، حفظ و یا تغییر و جهت تغییر قدرت یا ثروت و امکانات را باید بتوانند بیان و پیگیری کنند. تا همین حد یعنی برنامه عمیقاً سیاسی است. یعنی اگر نخواهید در بیابانهای اطراف شهرها چهاردیواری بسازید، باید حرفی دربارۀ شهر، تولید، جمعیت، اقتصاد، سیاست، گروههای ذینفع، شکل زندگی و کلی چیز دیگر بزنید تا بتوانید بگویید: مسکن. اما برنامه حتی از این هم عمیق تر با سیاست در ارتباط است. نمیتوان برنامههای مجزا داشت و برای همه چیز برنامه داشت. باید کل صحنۀ یک کشور را یکپارچه اداره کرد. تنها کسی میتواند این کار را بکند که طرحی سیاسی برای ادارۀ منافع ایران در داخل و بیرون از مرزهای ملی داشته باشد. هیچ مسئلهای در معیشت یک کشور نمیتواند بدون در نظر گرفتن منافع و قدرت سیاسیاش در عرصۀ بین الملل پیگیری شود. بنظر میرسد سیاستمداران ما در این نقطه دچار لکنت هستند و چه بسا صلاح نمیدانند در موضوعاتی این چنین سخن بگویند.
گفتار «یا رفاه یا سیاست» سالها است ما را در بیعملی قرار داده و گفتار ما را نحیف کرده است. از طرفی به ما گفته میشود برای داشتن اقتصادی بهتر باید دست از مواضع سیاسی خود برداریم، از طرفی هم سیاستمداران نمیتوانند نشان دهند چگونه مسائل معیشتی ما در داخل با امور بین الملل و منافعی که بیرون از مرزهای ملی داریم هم سرنوشت هستند. مصرف «گفتار سیاسی» بدون اینکه تولید قدرت سیاسی و اقتصادی داشته باشد یا تولیداتش دیده شوند، باعث شده است نیروی مولد آن از بین برود. نتیجه آن شده است که صحنه برای ما در میانۀ گفتن از معیشت یا سیاست قفل شده است. سکوت نامزدهای ریاست جمهوری را باید از سر نداشتن چنین گفتاری که بتواند منافع ملی ما را در داخل و خارج از کشور با هم تقویم کند، تفسیر کرد.
باید دانست که در عرصۀ سیاست، بیهدفی و عدم مسئولیت که همزاد همدیگرند، مایۀ تباهی کشور و مردان سیاستاند. سیاستمدار، مرد صحنۀ تصمیم و عمل است و در این صحنه جز به داشتن هدف و احساس مسئولیت نمیتوان حاضر شد و کاری کرد. احساس مسئولیت به آرمانی بزرگ (کل کشور و کلیت کشور) است که سیاستمدار را به موضع گیری میاندازد و این همه، صحنۀ کشور را جهت داده و از رکود خارج میسازد. در کشوری که جهتی برای حرکت ندارد، حتی بهترین برنامهها همچون موفقیتهای عظیم علمی که در این سالها داشتیم و نمونۀ آخر آن در عرصۀ کوانتوم بود، زیر سایۀ احساس بیارزشی و بیهدفی شنیده نخواهند شد. کسی که صحنۀ سیاست را با وعدههای معیشتی پر میکند، جدا از اینکه اجازۀ گفتوگوی عمومی نمیدهد و مردمش را تخفیف میکند، از مقام سیاستمدار هم فرو میافتد. مقام سیاستمدار مقام تعهد نسبت به کلیت کشور است و سیاستمداری که با وعدۀ معیشتی و گفتار روزمره کار خود را تمام میداند، نیازی نمیبیند که اشارهای به دوست و دشمن کشورش و تهدیدات آشکار و نهان مرزهایش داشته باشد. شاید هم تصور میکند که این قبیل موضوعات ربطی به او که قرار است رییسجمهور شود ندارد!