جغرافیای دریا را باید در امتداد سرزمین آباد نگه داشت. اما این حاصل نمیشود جز با تصمیمی متفاوت دربارۀ شکل زندگی مردم و اقتصادی که در کشور جاری است. این گمان که توجه به دریا میتواند درآمد اقتصادی ما را افزایش دهد، تخلیۀ ژئوپلیتیک اقدام بزرگی است که در این سالها در نیروی دریایی دنبال شد و در تاریخ 27 اردیبهشت به نقطۀ مهمی رسید. توجه به دریا در مدار ژئوپلیتیک قدرت ایران، یعنی تصمیمی در جهت مقابله با کشتیرانی فعلی که اقتصاد ما را خامفروش و نامولد نگه میدارد؛ یعنی تصمیمی دربارۀ حضور بازیگران تازهای که در چرخۀ تامین و فروش مواد خام یا نیمهخام نیستند و تنها با ابرکشتیهای صدهزار تنی حرکت نمیکنند.
ناوگروه 86 ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از 8 ماه دریانوردی در آبهای دور به تاریخ چهارشنبه 27 اردیبهشتماه ماموریت خود را به پایان رساند. این روز را باید به خاطر سپرد و این ماموریت و موفقیت را نباید کوچک شمرد. هنوز مردمان جنوب خاطرۀ اشغال خارگ و بوشهر را پیش چشم دارند. چگونه ممکن است سرخوردگی عمیق و هنوز جانفرسای جدایی هرات را فراموش کنیم. محمدشاه و ناصرالدینشاه جوان وقتی اراده کردند تا بخشی از سرزمین مادری را از حاکم وابسته و ناتوانش آزاد کنند، نه در مرزهای شرقی که در مرزهای جنوبی و خلیج فارس شکست خوردند و عقب نشستند. مردمان جنوب هنوز به یاد دارند که چگونه خانه و کاشانهشان از دریا ویران میشد و مردان دلیرش هرقدر روی زمین بیباک و دلیر بودند اما دستشان در دریا بسته بود. اما امروز راه دریا برای ما بسته نیست و البته این از غیرتی برآمده که بعد از تاسیس جمهوری اسلامی و در جریان جنگ نفتکشها با دستانی خالی شروع شد و تا همین امروز ادامه پیدا کرد.
شاید عدهای بگویند که دریانوردی ایران چیز جدید و عجیبی نیست. مگر ما نفتکشهایی نداشتیم و نداریم که در آبهای بینالمللی حرکت کند و نفت خام را به این کشور و آن کشور ببرد؟ و یا مگر ما کشتیهای عظیمی نداریم که غلات را از جایی دور همچون برزیل به بندر عباس برساند؟ روشن است که ایران پس از دهۀ 40 و قرار گرفتن در جمع کشورهای صادرکنندۀ نفت، به ناگزیر حضوری مستمر در آبهای بینالمللی داشته و کشتیرانیهای دور و نزدیک فراوان داشته است. اما آنچه ما از دریانوردی در ابتدا گفتیم کمترین ربطی به این کشتیرانیها ندارد. حرکت نفتکشهای ایرانی در آبهای بینالمللی یا کشتیرانی برای واردات محصولات و کالاهای ضروری، همه در مدارهای ژئوپلیتیک تعریفشدۀ امریکایی است. یعنی حرکت در این مسیرها حتی برای ایران به پشتیبانی امنیتی نیروی نظامی امریکا انجام میشود چراکه عبور از این مدارهای معین، چرخۀ تعریفشدۀ دلارهای نفتی (و معاوضه با کالاهای مصرفی) را تقویت و تثبیت میکند. کشتیرانی در این آبها همچون سفرهای بین شهری ساده است؛ راه هموار و آمادهای است که قبلاً همه تمهیدات عبور و مرور و تضمینها و بیمهها و سهولت گردش مالی و قواعد تخلیه و بارگیری اندیشیده شده است. شما فقط لازم است که نفتی یا فولادی برای فروش داشته باشید و در عوضش کالای ساختهشده وارد کنید، خودبهخود در این مسیر قرار میگیرید و میتوانید کشتیرانی کنید. اما آنچه در دریانوردی اخیر رخ داد به کلی متفاوت است؛ جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد تا به مدار ژئوپلیتیک تازهای دست یابد. این یعنی ورود به راهی نرفته و پذیرش خطرات بسیار آن. همه چیز در این دریانوردی با آن کشتیرانی متفاوت است؛ از امنیت سفر گرفته تا راهبری و البته دریانوردانی که این تجربه را از سر گذراندند. در این نوع دریانوردی است که میتوان از دستاوردی ژئوپلیتیک سخن گفت و همچنین میتوان طرح تازهای از قدرت یک کشور و تصمیم متمایزی دربارۀ محیط سیاسی و سرزمینیاش را تشخیص داد.
اما هنوز چیزهایی ناگفته باقیمانده است. دریانوردی یک کشور کامل نمیشود جز با حرکت مردم. این مردم هستند که تار و پود دریا را میسازند. دریا اگر موقعیتی برای مردم و زندگی آنها نباشد، راهی است که شاید با ناوهای نظامی باز شود اما پایدار نمیماند. حتی امکانات ژئوپلیتیک خود را پس از مدتی از دست میدهد. جغرافیای دریا را باید در امتداد سرزمین آباد نگه داشت. اما این حاصل نمیشود جز با تصمیمی متفاوت دربارۀ شکل زندگی مردم و اقتصادی که در کشور جاری است. این گمان که توجه به دریا میتواند درآمد اقتصادی ما را افزایش دهد، تخلیۀ ژئوپلیتیک اقدام بزرگی است که در این سالها در نیروی دریایی جمهوری اسلامی دنبال شد و در تاریخ 27 اردیبهشتماه به نقطۀ مهمی رسید. توجه به دریا در مدار ژئوپلیتیک قدرت ایران، یعنی تصمیمی در جهت مقابله با کشتیرانی فعلی که اقتصاد ما را خامفروش و نامولد نگه میدارد؛ یعنی تصمیمی دربارۀ حضور بازیگران تازهای که در چرخۀ تامین و فروش مواد خام یا نیمهخام نیستند و تنها با ابرکشتیهای صدهزار تنی حرکت نمیکنند. ما باید بدانیم که دریا بسیار بیشتر از خشکی در مدار اقتصادسیاسی قرار دارد. دریا بیشتر از خشکی یکپارچه است و اگر کشوری در اینباره هوشیار نباشد حضورش پیشاپیش در مداری ژئوپلیتیک، که ارمغانی جز وابستگی ندارد، جذب خواهد شد. جمهوری اسلامی ایران میتواند مدار ژئوپلیتیکی تازهای در دریا برای خود بسازد متوقف بر اینکه اولاً بداند که این دریا که او میخواهدش در چه میدانی واقع است و چگونه سیاست مستقل خود را در آن پیش خواهد برد: آیا به این مهم اندیشیده است که این دریا چه نسبتی با جنگ روسیه و محور شمال و جنوب دارد؟ چه نسبتی با جاده ابریشم دریایی چین دارد؟ آیا دریایی که او میخواهد راهی به دریای مدیترانه، آنجا که خط مقدم جبهۀ مقاومت است، باز میکند؟ ثانیاً جمهوری اسلامی باید توجه کند که این میدان، تنها با معادلات سیاسی پر نخواهد شد. باید ذیل میدان سیاست، طرحی از تولید اقتصادی (جایگزین خامفروشی یا نیمهخامفروشی) داشت و این راه را با مشارکت عمومی مردم پیمود. مدار ژئوپلیتیک، نیاز به ریزبافتهای اقتصادی دارد. نهایتاً این مردم هستند که باید در دریا حرکت کنند. به عبارت دیگر، دریانوردی مردم است که مدار ژئوپلیتیک دریا را تفسیر میکند. اگر مردم موقعیتی برای حضور در دریا پیدا نکنند، حرکت ناوگروهها و ارادههای ژئوپلیتیک، موقتی خواهد بود و جذب واحد سیاسی ایران نخواهد شد.
ما دریا را کمتر میشناسیم. امروز که عزم خود را برای داشتن دریا جزم کردهایم، باید بدانیم که این عزم منتظر میماند تا ببیند که تصمیم ما دربارۀ اقتصادسیاسی کشور چیست؛ آیا دربارۀ مدارهای سیاسی و شکل اقتصاد کشور تصمیم تازهای میگیریم؟ پاسخ به این پرسش است که معلوم میکند کار ما با دریا به کجا خواهد رسید.