آنچه سیاست خارجی ایران همواره توانسته از آن مایه بگیرد و نقطۀ اتکایی در روابط خارجیاش بهحساب بیاید، حمایت از مردم فلسطین و مبارزه با حضور برهمزنندۀ اسرائیل در منطقه است. این مسئلهای غیرقابل مذاکره برای ایران است و در روابط امروز و فردا خلاصه نمیشود. ایران همواره از استواری بر سر این موضع، جغرافیای سیاسی خود را ساخته و متحدین و دشمنان خود را شناخته است. سیاست خارجی ایران، حول تخاصم و مبارزه با اسرائیل، جوهر و اساسی پیدا میکند.
حتی مدتها پیش از آغاز جنگ اوکراین هم میشد به روشنی تغییرات گسترده در آرایش سیاسی جهان را مشاهده کرد. تغییرات گستردهای که نظیر آن را پیش از این در دوران جنگ سرد و ماجرای فروپاشی شوروی مشاهده کردهایم. اگر نقشۀ سیاسی جهان را صرفاً خطوطی که بهشکلی مسطح، کشورهای جهان را از هم جدا کردهاند، نبینیم، این نقشه، اکنون لحظات پرمخاطرهای را پشت سر میگذارد. مخاطراتی که از پی آن، بعید است قطببندیها و روابط سیاسی و کانون منازعات به صورت پیشین باقی بماند.
در وضعیت جدیدی که در حال سربرآوردن است، هر کشوری باید بتواند جایگاه تازهای برای خود بیابد و در آن قرار بگیرد. تنها کشورهایی میتوانند موقعیت خود را در مناسبات جدید پیدا کنند که درکی عمیق و ارادهای استوار داشته باشند. دیگران لاجرم از معادلات حذف میشوند و وضعی حاشیهای در سیاست جهان پیدا میکنند و آینده سیاسیشان را معادلات جهانی قدرت تعیین میکند و رقم میزند.
یکی از اموری که در این شرایط، موقعیت کشورها را در نقشۀ سیاسی جهان دستخوش تغییر میکند و کشورها باید خود را برای آن آماده کنند، تغییر کانونهای سیاسی و نقاط حساسیتبرانگیز قدرتهای جهان است. از همین رو، آنچه مناقشۀ اوکراین را برای ایران بسیار نزدیک و پراهمیت میکند، این است که اگر روزگاری منطقۀ غرب آسیا بهجهت برخورداری از منابع بزرگ انرژی و موقعیت ژئوپلتیک، مرکز توجه قدرتهای بزرگ بود، این منطقه دیگر حساسیت سابق را ندارد؛ گرچه پیش از این نیز با اوجگرفتن رقابت آمریکا و چین، کانون گرم کنشها و منازعات سیاسی، از آسیای غربی به منطقه شرق اروپا و شرق آسیا در حال انتقال بود. خروج آمریکا از منطقه و عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل در کنار تلاش چین برای گسترش راههای خود به اروپا از این منطقه، بخشی از ماجرایی است که میتواند سرنوشت آسیای غربی و وضع آن در صحنۀ بینالمللی را بهکلی دگرگون سازد.
این شرایط، ایران را در یک موقعیت خطیر قرار میدهد. تا پیش از این، ایران همواره تلاش کرده بود تا در این منطقه، جغرافیای سیاسی تازهای در مقابل بازی قدرتهای بزرگ ایجاد کند؛ جغرافیایی که دیگران بهسادگی نمیتوانستند آن را نادیده بگیرند. حال مسئله این است که با تحولات رخداده، ایران چگونه میتواند این جغرافیا را حفظ کند و همچنان بازیگری در صحنۀ بینالملل باقی بماند؟ فعلاً یک چیز روشن است و آن اینکه این وضعیت میتواند فرصتهایی نیز برای ایران به وجود بیاورد. منطقۀ غرب آسیا همچنان منبع اصلی انرژی کشورهای توسعهیافته و بخشی از مسیر تجاری شرق آسیا به اروپاست.
کشورهای این منطقه میتوانند با تکیه بر همین ظرفیتها، در یک موازنه میان قطبهای سیاسی جهان و با کاستن از تنشها و منازعات سیاسی، منافعی برای خود دستوپا کنند. بهبیان دیگر، چهبسا خارجشدن خاورمیانه از کانونِ منازعات جهانی، برای ایران نیز فرصتی باشد برای تنشزدایی و کسب منافع مشخص اقتصادی؛ سیاستی که بعضی کشورهای منطقۀ ما مدتها در پیش گرفتهاند و از پیِ موازنه میان قدرتهای بزرگ، منافعی برای خود رقم زدهاند. این سیاست، در وضعیت آشفتۀ اقتصادی کشور میتواند جذابیت زیادی، هم در بین مردم و هم بخشی از بدنۀ حاکمیت داشته باشد. اما آیا ایران میتواند در موازنه میان قدرتهای جهانی، استقلال سیاسی خود را نیز حفظ کند و صرفاً در حاشیه صحنۀ سیاست بینالملل قرار نداشته باشد؟
نکتۀ مهم اینجاست که چنین کسب سود و منفعتی، موقعیت و چهرۀ سیاسی ایران را نزد مردمش، نزد کشورهای منطقه و جهان دگرگون خواهد ساخت. واضح است که این سیاست، میتواند منافع اقتصادی و موضع سیاسی ایران را به سیاست قدرتهای جهانی گره بزند؛ اما در مقابل، سیاست ایران را همواره منتظر و پیرو کشورهای دیگر میکند. بنابراین، پرسش مهم این است که ایران چگونه میتواند بهعنوان یک کشور مستقل، علاوه بر درنظرداشتن منافع بلندمدت اقتصادی، در این تحولات بهگونهای نقشآفرینی کند که همچنان جایی در صحنه سیاست جهانی داشته باشد؟
این سوال، سوالی نیست که ایران انتخابهای زیادی در آن داشته باشد. ایران باید به یاد بیاورد آنچه که خود را برای آن آماده کرده و وضع جوهری برای او داشته است. باید ببیند سیاستش از کجا قدرت گرفته است و از چه نقطهای رنگ خود را پیدا میکند. آنچه سیاست خارجی ایران همواره توانسته از آن مایه بگیرد و نقطۀ اتکایی در روابط خارجیاش بهحساب بیاید، حمایت از مردم مظلوم فلسطین و مبارزه با حضور برهمزنندۀ اسرائیل در منطقه است. این مسئله، مسئلهای غیرقابل مذاکره برای ایران است و در روابط امروز و فردا خلاصه نمیشود. ایران همواره از استواری بر سر این موضع، جغرافیای سیاسی خود را ساخته و متحدین و دشمنان خود را شناخته است. سیاست خارجی ایران، حول تخاصم و مبارزه با اسرائیل، جوهر و اساسی پیدا میکند که مانع خلاصهشدن آن در منافع موقتی و مذاکرات دیپلماتیک و مبادلات اقتصادی میشود. مسامحه بر سر این موضع اساسی، جهان سیاست را برای ایران مسطح میکند و ماهیت جوهریاش را از آن میگیرد. حال آنکه ما تنها با تکیه بر جوهرۀ سیاست خودمان است که میتوانیم به جغرافیای آینده خودمان بیندیشیم.
برای ایران، حمایت از فلسطین هیچگاه یک سیاست مقطعی نبوده و ابعاد مختلفی داشته است؛ برخلاف معارضه متظاهرانه و متزورانه و کممایۀ بسیاری کشورهای منطقه با اسرائیل که تنها برای کسب منافعی مشخص صورت میگیرد و سهمی واقعی در روابط سیاسی آنها ندارد. این سیاست که با شکلگیری نیروهای مقاومت در منطقه تقویت میشود، قدرتی خلق میکند متفاوت از قدرتِ کشورهای دیگر و امکانات متفاوتی به تصمیمگیران سیاست خارجی ما میدهد که دیگران از آن برخوردار نیستند. در واقع، اینکه ما توانستهایم جریان مقاومت را در درون ملتها ایجاد کنیم، نتیجۀ همین سیاست انسانی است. حتی روابط اقتصادی ما با برخی کشورها نیز از این سیاست منشا گرفته است. این موضع ایران، ژئوپلتیک غرب آسیا را نیز تقویت میکند و به دیگر کشورها اجازه نادیدهگرفتن آن را نمیدهد. لذا برای ما، مبارزه با اسرائیل، یک مسئلۀ متصلب نبوده و اتفاقاً به ما اجازه حضور زنده و معنادار در منطقه داده است؛ دوستان و دشمنانی برای ما ساخته و روابط ما با دیگر ملتها و دولتها را کیفیت خاصی بخشیده است؛ روابطی که دیگر دولتها امکان ایجاد آن را ندارند و هرگز نخواهند توانست متحدانی چون حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق، انصارالله یمن و... داشته باشند.
مبارزه با اسرائیل، گامی است که ایران خود را برای آن آماده کرده است. زندهنگهداشتن مسئلۀ فلسطین و گرمنگهداشتن صحنۀ مبارزه با اسرائیل، میتواند صحنۀ کشمکشهای اکنون جهان را نیز دگرگون کند. ایران تاکنون توانسته است با شکلدادن به جریانهای مقاومت با محوریت مسئلۀ فلسطین و بهرسمیتنشناختن اسرائیل، جغرافیای سیاسی خود را در ائتلاف با این جریانها گسترش دهد. بر این اساس، جمهوری اسلامی هرچه در حمایت از فلسطین و مبارزه با اسرائیل مسامحه و سستی به خرج دهد، هم گفتار سیاسیاش نزد مردم تضعیف میشود و هم قدرت ایران در صحنۀ جهانی که مبتنی بر توانایی آن در شکلدادن به نیروها و هستههای مقاومت مردمی است، تهدید میشود. همچنین منجر به تقویت نیروهایی در بدنه حاکمیت (از هر دو جناح) میشود که به بهانۀ منافع ملی، موقعیت سیاسی و منافع بلندمدت ایران را نیز بهخطر میاندازند.
آران
گفت:
بسیار ضعیف. ظاهرا نویسنده نمیفهمد که «جوهرهٔ» یک چیز چه معنایی دارد.
۱۴۰۱/۲/۱۴
14:2
تیرینتی پیتی
گفت:
جمهوری اسلامی برای اینکه از بقیه کشورهای منطقه عقب بماند و پیشرفت نکند و گوسفند نشود باید به جوهرهٔ سیاستش که حمایت از مردم مظلوم فلسطین است ( که البته دقیقا هم نمیداند چرا جوهرهٔ سیاستش شده است) توجه کند و مردم خودش و منطقه را به فنا دهد.
۱۴۰۱/۲/۱۴
13:56