اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





عروسِ فراموش‌شده
آیا ایران می‌تواند ائتلاف اقتصادی را جایگزین حمایت مالی از مقاومت کند؟


۸ مرداد ۱۴۰۰   2500  0  1 سرمقاله
عده‌ای در ایران مدت‌هاست دست روی دست گذاشته و منتظرند تا با روی کار آمدن یک «دولت همسو» حمایت از جریان مقاومت شتاب گیرد و ایران تمام امکانات خود را برای پشتیبانی به میدان آورد. جدا از اینکه ایران به واقع چقدر سرمایه و امکانات برای پشتیبانی از جریان مقاومت دارد، پرسش مهم این است که پیشبرد سیاست صریح و فوری برای نجات اقتصادی آیا با حمایت مالی ممکن است؟

این روزها منطقه غرب آسیا شرایط سختی را تجربه می‌کند. شرایطی که هرقدر سخت‌تر می‌شود بازتاب رسانه‌ای‌اش بیشتر نمی‌شود و کمتر پیامدهای ناگوارش ما را متاثر می‌کند. جدا از وخامت اوضاع اقتصادی عراق، لبنان در مرز یک فروپاشی تمام عیار است. مردم در تامین مایحتاج روزمره خود همچون نان به سختی می‌افتند، برق ندارند، بنزین ندارند، دارو ندارند و البته دولت هم ندارند. بیمارستان‌ها به دلیل کمبود شدید مواد ضروری برای عمل جراحی همچون بیهوشی در حال تعطیلی است، ارتش توان تامین و اداره سربازانش را ندارد و در این میان مردم حتی نای اعتراض‌کردن هم ندارند. جریان عادی این روزهای لبنان چنین است. همه، تماشاکنان منتظرند تا اتفاق نهایی بیفتد و لبنان تماماً درهم بشکند. البته وضع در دیگر کشورهای منطقه نیز کمابیش همین‌گونه است.

اما موضع ایران. ایران در دهه گذشته بعد از گشودن مرزهای بسته منطقه و ایجاد پیوندهای سیاسی میان ملت‌ها، در یک سال و نیم گذشته به هر دلیل سیاستی محتاطانه در پیش گرفت. درست است که فشار پراکنده ماه‌های قبل بر نیروهای امریکایی در منطقه را به ایران نسبت می‌دهند اما این فشارها نهایتاً ازهم‌گسیختگی درونی کشورهای حوزه مقاومت را که مرحله‌به‌مرحله پیش می‌رود جبران نمی‌کند. بحران‌های شدید اقتصادی در این کشورها چه با حضور امریکایی‌ها و چه بدون حضور آنها ادامه خواهد یافت. از همه بدتر این است که ما این وخامت اوضاع اقتصادی را همچون تهدیدی آنی و تهاجمی گسترده برای نابود کردن همه آن چیزی که در ده سال گذشته ایران و جریان مقاومت به دست آورده نبینیم. بیرون راندن امریکا از منطقه هرچند سیاست قطعی و اتحادآفرین ایران است، اما کار آنجا سخت می‌شود که بدانیم اتفاقاً امریکا درصدد ترک منطقه و بر جای گذاشتن زمینی سوخته است. ما با این زمین سوخته و اقتصاد ویران چه کنیم؟ آیا این خطر را دم گوش خود احساس می‌کنیم؟ چقدر عجیب که اقدام سیاسی و نظامی پاسخی سریع و صریح دارد اما فروپاشی اقتصادی پاسخی کند و محتاطانه! چرا نمی‌توانیم فوریت این تهدید را درک کنیم؟ چرا این بهترین استراتژی برای به زانو درآوردن مقاومت نباشد؟

تردیدی نیست که برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی منطقه و نگه‌داشتن گفتار مقاومت چاره‌ای از اقدام فوری و صریح نیست. به گونه‌ای که این صراحت اولاً صحنه اقتصادی را از صحنه‌ای که با معادلات و تحلیل‌های کارشناسی به نحوی عادی تحلیل می‌شود تبدیل به عرصه منازعه و کشاکش سیاسی کند و اقدام و تصمیم جسورانه بطلبد و ثانیاً و به تبع آن مسئولیتی که به واقع بر دوش گروه‌های مقاومت است برعهده گرفته شود؛ یعنی مسئولیت اداره زندگی و معیشت مردم. این دو اقدام ضروری و مقدماتی است. اولی حساسیت جریان مقاومت را در صحنه اصلی جنگ بالا می‌برد و اجازه نمی‌دهد تا با تفکیک عرصه اقتصادی از سیاسی در بی‌خبری زمین‌گیرش کنند. دومی هم نشان می‌دهد کار مقاومت تنها مبارزه و جنگ نیست بلکه همزمان تلاش برای آبادانی و بازسازی هم هست. اما چگونه می‌توان این دو اقدام مقدماتی را پیگیری کرد و از پسِ صحنه سخت اقتصادی برآمد؟

عده‌ای در ایران مدت‌هاست دست روی دست گذاشته و منتظرند تا با روی کار آمدن یک «دولت همسو» حمایت از جریان مقاومت شتاب گیرد و ایران تمام امکانات خود را برای پشتیبانی به میدان آورد. جدا از اینکه ایران به واقع چقدر سرمایه و امکانات برای پشتیبانی از جریان مقاومت دارد، پرسش مهم این است که آیا پیشبرد سیاست صریح و فوری برای نجات اقتصادی با حمایت مالی ممکن است؟

حمایت مالی خارجی جدا از اینکه نمی‌تواند تداوم داشته باشد، برهم‌زننده رابطه هم هست. نه ایران که هیچ کشور دیگری توان آن را ندارد که منطقه‌ای را با پول خود حمایت کند. همچنین این حمایت از آنجا که مولد نیست و فقط پول و سرمایه را از جایی به جای دیگر منتقل می‌کند، مردم کشور مبدا را ناراضی می‌کند که پول جیب‌شان را برای دیگران برداشته‌اند و جالب آنکه مردم کشور مقصد را نیز خشمگین می‌کند که تحت مداخله و نفوذ کشوری خارجی قرار گرفته‌اند. از اینها گذشته شکل این حمایت که لاجرم پشتیبانی از چند گروه مبارز است، گروه‌های مقاومت را از درون تهی کرده و حتی از ملت‌هایشان جدا می‌سازد؛ به جای آنکه در رنج ملت‌هایشان شریک باشند کم‌کم تبدیل به گروه‌هایی می‌شوند که پول می‌گیرند تا مبارزه کنند. هر رابطه‌ای برای آنکه قدرت تولید کند خود باید مولد باشد. اگر به جایی بیرون از رابطه تکیه کند سست خواهد شد.

اگر ایران دلخوش به فراوانی دوباره دارایی‌های نفتی برای حمایت از منطقه مقاومت به لحاظ اقتصادی است، باید بداند در مسیر خطرناک سست‌کردن پیوند ملت‌های منطقه گام برمی‌دارد. هر داراییِ موجودی می‌تواند رابطه را خراب کند جز آنکه به کمک ظرفیت تازه‌ی ایجاد شده در رابطه بیاید. پیشبرد سیاست صریح و فوری برای نجات اقتصادی منطقه تنها یک راه دارد و آن ایجاد رابطه‌ای مولد میان نیروهای مستعد کشورهای منطقه است؛ در این رابطه سرمایه تولید می‌شود و تولید سرمایه رابطه را قوی می‌کند. دولت ایران اینجا نه در مقام حامی مالی که در مقام ایجاد ائتلاف میان این نیروهای منطقه‌ای حاضر خواهد شد و با کمک به خلق ثروت در این میدان اقتصادی، جغرافیایی مولد را جایگزین زمین سوخته خواهد کرد. وقتی بازاری میان این نیروها شکل بگیرد و بده و بستان و همکاری تجاری رخ دهد، سرمایه تولید شده به دولت‌ها هم کمک خواهد کرد. تولید ثروت در ایجاد ائتلاف، نه تنها دولت‌ها را که ملت‌ها را به هم می‌رساند. پس از این دیگر نباید چندان نگران روی کار آمدن دولت همسو بود. دولت همسویی که کارش حمایت مالی است تنها با گروه همسو در کشورهای منطقه پیوند می‌خورد و ملت‌های هر دو طرف را ناراضی و طلبکار می‌کند. اما دولت ائتلاف همانقدر که به جای خرج پول در پی ایجاد ائتلاف می‌رود، مردم منطقه را با شراکت در میدان اقتصادی در اتحادی پایدار باهم قرار می‌دهد و با خلق سرمایه در این رابطه امکان حکمرانی خود را تقویت می‌کند.

در آخر با تعیین یک شرط می‌توان تمام این ماجرا را تضمین کرد: برای پیشبرد سیاست پشتیبانی اقتصادی ایران از منطقه، هیچ پول و سرمایه‌ای از داشته‌های کنونی کشور نباید مصرف شود.

لبنان جمهوری اسلامی مقاومت
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
شیبانی
گفت:
سلام اقای دکتر.خداقوت...جسارتا این متن به شدت ب دور از کف میدان است و می تونه مثل نظریات روابط بین الملل فقط در کتب و منابع دانشگاهی بدرد بخوره.انگار شرایط سنجیده نشده و فقط گفته شده جغرافیای مولد چ مزیت هایی دارد.
۱۴۰۱/۵/۱۳
21:49
سرمقاله
اسرائیل و کابوس استقلال منطقه
آیا اردن، می‌تواند گام بعدی محور مقاومت برای تشکیل سازمان‌های ملی مستقل در منطقه باشد؟
محمدحسین تسخیری   
ایران تلاش برای شکل‌گیری سازمان‌های ملیِ باشخصیت را علی‌رغم تمام دشواری‌ها و ریسک‌هایش به عنوان راه نجات تمام کشورهای منطقه در پیش گرفته است. هر جبهۀ جدیدی که گشوده می‌شود، هر هسته جدیدی از مقاومت که در کشوری جدید، سربرمی‌آورد، تنها و تنها در این لحظه، یعنی لحظه‌ای که تبدیل به یک تشکیلات سازمان‌یافته و مسئولیت‌پذیر می‌شود، می‌تواند نویدبخش تولد یک ملت باشد و آن را نمایندگی کند.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)