عدهای در ایران مدتهاست دست روی دست گذاشته و منتظرند تا با روی کار آمدن یک «دولت همسو» حمایت از جریان مقاومت شتاب گیرد و ایران تمام امکانات خود را برای پشتیبانی به میدان آورد. جدا از اینکه ایران به واقع چقدر سرمایه و امکانات برای پشتیبانی از جریان مقاومت دارد، پرسش مهم این است که پیشبرد سیاست صریح و فوری برای نجات اقتصادی آیا با حمایت مالی ممکن است؟
این روزها منطقه غرب آسیا شرایط سختی را تجربه میکند. شرایطی که هرقدر سختتر میشود بازتاب رسانهایاش بیشتر نمیشود و کمتر پیامدهای ناگوارش ما را متاثر میکند. جدا از وخامت اوضاع اقتصادی عراق، لبنان در مرز یک فروپاشی تمام عیار است. مردم در تامین مایحتاج روزمره خود همچون نان به سختی میافتند، برق ندارند، بنزین ندارند، دارو ندارند و البته دولت هم ندارند. بیمارستانها به دلیل کمبود شدید مواد ضروری برای عمل جراحی همچون بیهوشی در حال تعطیلی است، ارتش توان تامین و اداره سربازانش را ندارد و در این میان مردم حتی نای اعتراضکردن هم ندارند. جریان عادی این روزهای لبنان چنین است. همه، تماشاکنان منتظرند تا اتفاق نهایی بیفتد و لبنان تماماً درهم بشکند. البته وضع در دیگر کشورهای منطقه نیز کمابیش همینگونه است.
اما موضع ایران. ایران در دهه گذشته بعد از گشودن مرزهای بسته منطقه و ایجاد پیوندهای سیاسی میان ملتها، در یک سال و نیم گذشته به هر دلیل سیاستی محتاطانه در پیش گرفت. درست است که فشار پراکنده ماههای قبل بر نیروهای امریکایی در منطقه را به ایران نسبت میدهند اما این فشارها نهایتاً ازهمگسیختگی درونی کشورهای حوزه مقاومت را که مرحلهبهمرحله پیش میرود جبران نمیکند. بحرانهای شدید اقتصادی در این کشورها چه با حضور امریکاییها و چه بدون حضور آنها ادامه خواهد یافت. از همه بدتر این است که ما این وخامت اوضاع اقتصادی را همچون تهدیدی آنی و تهاجمی گسترده برای نابود کردن همه آن چیزی که در ده سال گذشته ایران و جریان مقاومت به دست آورده نبینیم. بیرون راندن امریکا از منطقه هرچند سیاست قطعی و اتحادآفرین ایران است، اما کار آنجا سخت میشود که بدانیم اتفاقاً امریکا درصدد ترک منطقه و بر جای گذاشتن زمینی سوخته است. ما با این زمین سوخته و اقتصاد ویران چه کنیم؟ آیا این خطر را دم گوش خود احساس میکنیم؟ چقدر عجیب که اقدام سیاسی و نظامی پاسخی سریع و صریح دارد اما فروپاشی اقتصادی پاسخی کند و محتاطانه! چرا نمیتوانیم فوریت این تهدید را درک کنیم؟ چرا این بهترین استراتژی برای به زانو درآوردن مقاومت نباشد؟
تردیدی نیست که برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی منطقه و نگهداشتن گفتار مقاومت چارهای از اقدام فوری و صریح نیست. به گونهای که این صراحت اولاً صحنه اقتصادی را از صحنهای که با معادلات و تحلیلهای کارشناسی به نحوی عادی تحلیل میشود تبدیل به عرصه منازعه و کشاکش سیاسی کند و اقدام و تصمیم جسورانه بطلبد و ثانیاً و به تبع آن مسئولیتی که به واقع بر دوش گروههای مقاومت است برعهده گرفته شود؛ یعنی مسئولیت اداره زندگی و معیشت مردم. این دو اقدام ضروری و مقدماتی است. اولی حساسیت جریان مقاومت را در صحنه اصلی جنگ بالا میبرد و اجازه نمیدهد تا با تفکیک عرصه اقتصادی از سیاسی در بیخبری زمینگیرش کنند. دومی هم نشان میدهد کار مقاومت تنها مبارزه و جنگ نیست بلکه همزمان تلاش برای آبادانی و بازسازی هم هست. اما چگونه میتوان این دو اقدام مقدماتی را پیگیری کرد و از پسِ صحنه سخت اقتصادی برآمد؟
عدهای در ایران مدتهاست دست روی دست گذاشته و منتظرند تا با روی کار آمدن یک «دولت همسو» حمایت از جریان مقاومت شتاب گیرد و ایران تمام امکانات خود را برای پشتیبانی به میدان آورد. جدا از اینکه ایران به واقع چقدر سرمایه و امکانات برای پشتیبانی از جریان مقاومت دارد، پرسش مهم این است که آیا پیشبرد سیاست صریح و فوری برای نجات اقتصادی با حمایت مالی ممکن است؟
حمایت مالی خارجی جدا از اینکه نمیتواند تداوم داشته باشد، برهمزننده رابطه هم هست. نه ایران که هیچ کشور دیگری توان آن را ندارد که منطقهای را با پول خود حمایت کند. همچنین این حمایت از آنجا که مولد نیست و فقط پول و سرمایه را از جایی به جای دیگر منتقل میکند، مردم کشور مبدا را ناراضی میکند که پول جیبشان را برای دیگران برداشتهاند و جالب آنکه مردم کشور مقصد را نیز خشمگین میکند که تحت مداخله و نفوذ کشوری خارجی قرار گرفتهاند. از اینها گذشته شکل این حمایت که لاجرم پشتیبانی از چند گروه مبارز است، گروههای مقاومت را از درون تهی کرده و حتی از ملتهایشان جدا میسازد؛ به جای آنکه در رنج ملتهایشان شریک باشند کمکم تبدیل به گروههایی میشوند که پول میگیرند تا مبارزه کنند. هر رابطهای برای آنکه قدرت تولید کند خود باید مولد باشد. اگر به جایی بیرون از رابطه تکیه کند سست خواهد شد.
اگر ایران دلخوش به فراوانی دوباره داراییهای نفتی برای حمایت از منطقه مقاومت به لحاظ اقتصادی است، باید بداند در مسیر خطرناک سستکردن پیوند ملتهای منطقه گام برمیدارد. هر داراییِ موجودی میتواند رابطه را خراب کند جز آنکه به کمک ظرفیت تازهی ایجاد شده در رابطه بیاید. پیشبرد سیاست صریح و فوری برای نجات اقتصادی منطقه تنها یک راه دارد و آن ایجاد رابطهای مولد میان نیروهای مستعد کشورهای منطقه است؛ در این رابطه سرمایه تولید میشود و تولید سرمایه رابطه را قوی میکند. دولت ایران اینجا نه در مقام حامی مالی که در مقام ایجاد ائتلاف میان این نیروهای منطقهای حاضر خواهد شد و با کمک به خلق ثروت در این میدان اقتصادی، جغرافیایی مولد را جایگزین زمین سوخته خواهد کرد. وقتی بازاری میان این نیروها شکل بگیرد و بده و بستان و همکاری تجاری رخ دهد، سرمایه تولید شده به دولتها هم کمک خواهد کرد. تولید ثروت در ایجاد ائتلاف، نه تنها دولتها را که ملتها را به هم میرساند. پس از این دیگر نباید چندان نگران روی کار آمدن دولت همسو بود. دولت همسویی که کارش حمایت مالی است تنها با گروه همسو در کشورهای منطقه پیوند میخورد و ملتهای هر دو طرف را ناراضی و طلبکار میکند. اما دولت ائتلاف همانقدر که به جای خرج پول در پی ایجاد ائتلاف میرود، مردم منطقه را با شراکت در میدان اقتصادی در اتحادی پایدار باهم قرار میدهد و با خلق سرمایه در این رابطه امکان حکمرانی خود را تقویت میکند.
در آخر با تعیین یک شرط میتوان تمام این ماجرا را تضمین کرد: برای پیشبرد سیاست پشتیبانی اقتصادی ایران از منطقه، هیچ پول و سرمایهای از داشتههای کنونی کشور نباید مصرف شود.
شیبانی
گفت:
سلام اقای دکتر.خداقوت...جسارتا این متن به شدت ب دور از کف میدان است و می تونه مثل نظریات روابط بین الملل فقط در کتب و منابع دانشگاهی بدرد بخوره.انگار شرایط سنجیده نشده و فقط گفته شده جغرافیای مولد چ مزیت هایی دارد.
۱۴۰۱/۵/۱۳
21:49