اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





جوان‌گرایی در سیاست
خامی و آرزومندی نیروی ویژۀ حضور جوانان در صحنۀ سیاست است


۲۰ بهمن ۱۳۹۸   2839  0  0 گروه گفتار سیاسی
جوان را به خامی و کم‌تجربگی می‌شناسند. او آماده است تا با عالم مواجه شود و خالی‌بودن دست او از تجربه، اتفاقاً امکان آرزوداشتن و تجربه‌کردن اوست. خامی جوان و آرزوهایی که در سرش می‌پروراند با هم نسبت مستقیم دارد. ملازمت و همنشینی این دو، نیروی جوانی را همچون نیرویی قدرتمند، جوان را به تاریخ صحنۀ سیاست و موقعیت او به‌عنوان رقم‌زنندۀ آن متوجه می‌کند.

با نزدیک‌شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی گفت‌وگو میان جریان‌های مختلف سیاسی گرم شده است و هر کدام از جهتی به تبیین برنامه‌ها و اولویت‌های خود می‌پردازند. در تمام این گفت‌وگوها ایده‌ای که اکثر قریب به اتفاق جریان‌های سیاسی با هر گرایشی بر سر آن اتفاق‌نظر دارند «جوان‌گرایی» است. ایده‌ای که طنینش کم‌وبیش از تمام محافل سیاسی به گوش می‌رسد و گویی در فضای سیاسی به‌عنوان یک اصل، پذیرفته شده و توجه به آن امتیازی برای هر جریان سیاسی به شمار می‌رود.

از دیگر سو مناقشاتی دربارۀ این ایده طرح شده که هیچ‌کدام البته اصل جوان‌گرایی را زیر سوال نمی‌برند. فقط دربارۀ مصادیق آن تذکراتی را یادآور می‌شوند. با اغماض می‌توان این مناقشات را به دو گروه کلی تقسیم کرد. گروهی که معتقدند جوان‌گرایی نه‌تنها کافی نیست، بلکه جوانانی هم که برای ورود به میدان رقابت انتخاباتی حاضر شدند، تجربه و تخصص لازم را برای نمایندگی مجلس ندارند. گروه دوم اما هشدار می‌دهند که داشتن سن‌وسال کم لزوماً بر داشتن نیروی جوانی دلالت نمی‌کند و چه بسیار جوانانی که از نظر فکری مطیع همان سیاستمداران سالخورده‌اند، با این تفاوت که حتی از تجربه‌ای که آنان در سال‌های مسئولیت کسب کرده‌اند هم بهره‌ای ندارند.

هرچند این ملاحظات کم‌اهمیت نیست اما آیا توجهی که این دو گروه به سیاست و طرح جوانی در آن دارند، به ما چیزی دربارۀ صحنۀ سیاست می‌گوید؟ یعنی آیا جوانی در سیاست صرفاً صفتی برای کنشگران سیاسی است یا می‌تواند صفتی باشد که از ماهیت سیاست خبر می‌دهد؟ آیا می‌توان فارغ از کنشگران سیاسی، دربارۀ خود سیاست با نظر به جوان‌گرایی صحبت کرد؟ آیا می‌شود در خود سیاست هم جایی برای جوانی باز کرد؟ دو گروهی که در بالا از آنان سخن به میان آمد در یک چیز اشتراک نظر دارند و آن توجه به جوان‌هایی است که در میدان سیاست وارد شدند. اینان به جای آنکه جوانی را در صحنۀ سیاست پیگیری کنند میان جوانی و سیاست فاصله می‌اندازند تا یکی را بر دیگری بار کنند. البته که این تلاش‌ها سودای آن دارد تا نیروی جوانی را در سیاست به دست آورد. لیکن ما برای به‌چنگ‌آوردن نیروی جوانی و زنده‌کردن آن در سیاست باید اولاً و اساساً در پی طرح تازه‌ای در سیاست باشیم و بپرسیم چیست سیاست و کیست سیاست‌مدار؟ در این مسیر در می‌یابیم که جوانی نه به‌عنوان یک خصلت که بتوان آن را بر سیاست عارض کرد، بلکه از اساس با سیاست متولد می‌شود و جوانی از درکی سیاسی سر بر می‌آورد. از این جهت ما باید به بازی سیاست و بازیگری سیاست‌مدار رو کنیم و جوانی را به‌مثابۀ ذات سیاست و نه عنصری اضافه و ثانویه طرح کنیم.

سیاست خود را با استقبال از «اتفاق» پیش می‌کشد. اتفاقی که صحنۀ سیاست را مدام با چالش مواجه می‌کند و اجازه نمی‌دهد دانش‌های سیاسی و تجربیات گرانبار در توشۀ سیاستمدار جا خوش کنند و پشت سیاست‌مدار را گرم نگه دارند. سیاستمدار هرچه دانش، تخصص و تجربۀ بیشتری داشته باشد دست خود را خالی‌تر می‌یابد. چون او ملتفت کمینگاهی به نام اتفاق است. او خوب می‌داند که همۀ این ویژگی‌ها برای بازی سیاست بسنده نیست و آن اتفاق خطیر ممکن است هر لحظه تمام دارایی‌های سیاسی او را بی‌معنی و شاید دوباره از نو معنی‌دار کند. سیاستمدار هیچ‌گاه تکلیف امور را با اتکا به توانمندی‌ها و داشته‌هایش از پیش روشن نمی‌کند و مترصد فرصتی است که خود را به آزمون اتفاق بگذارد و شخصیت سیاسی خویش را از نو زنده کند. با چنین درکی، سختیِ سیاست به جان او می‌نشیند. این سختی از پس نامتعین‌بودن امور در نسبت با او و موضع‌گیری‌های او در قبال این عدم تعین در جانش رسوخ می‌کند. همچنین از آنجا که هیچ تصمیمی در نسبت با اتفاق صحنه از قبل مشخص نیست، سیاستمدار باید تمام داشتۀ خود را در نسبت با اتفاقِ جدیدی که پیش روی او قرار می‌گیرد بازخوانی کند.

اما برخلاف سیاستمدار، ما سیاست‌بازانی داریم که دست خود را از آموزه‌ها وتجربیات پر می‌بینند و دربارۀ همۀ اتفاقات صحنۀ سیاسی نزد خود از پیش تصمیمی آماده کرده‌اند. از همین رو با امر تازه ملاقات نمی‌کنند، همۀ تصمیمات برایشان یکسان می‌شود و تو گویی که اصلا تصمیمی نمی‌گیرند. چنین شخصیتی طعم شکست و پیروزی را نمی‌چشد و اساساً امکان برد و باختی واقعی در منطقِ ازپیش‌معینِ او منتفی می‌شود و به تبع آن، تولد و نو شدنی را که همراه سیاست است تجربه نمی‌کند. این سیاستمدار است که می‌خواهد با جزئیات بازی سیاسی و تازگی صحنۀ سیاست ملاقات کند و معنی‌داری همۀ داشته‌های سیاسی‌اش را به این دیدار گره بزند. او دائماً از خود می‌پرسد که اندوخته‌هایم چطور اتفاق سیاسی را تاب می‌آورند؟

ضرب المثل معروفی است که می‌گوید فلانی جوان است و جویای نام. جوان آرزویی دارد، در پیگیری این آرزو نامی برای خود دست‌وپا میکند و در جستن این نام موی خود را به گرد پیری سفید می‌نماید. از سوی دیگر جوان را به خامی و کم‌تجربگی می‌شناسند. او آماده است تا با عالم مواجه شود و خالی‌بودن دست او از تجربه، اتفاقاً امکان آرزوداشتن و تجربه‌کردن اوست. خامی جوان و آرزوهایی که در سرش می‌پروراند با هم نسبت مستقیم دارد. در واقع ملازمت و همنشینی این دو خصیصه، نیروی جوانی را همچون نیرویی ویژه و قدرتمند پیش می‌کشد و جوان را به تاریخ صحنۀ سیاست و موقعیت او به‌عنوان رقم‌زنندۀ آن متوجه می‌کند.

از دیگر سو میدان سیاستی که امکان اتفاق و خطر را منتفی کرده باشد هم عقیم است و نمی‌تواند تولد و تازگی را دیدار کند. همچنین هر گفتاری که بخواهد این ویژگی سیاست را با هدف آرامش و امنیت فرو بگذارد، راه را بر جوانی بسته ولو همۀ عناصر صحنۀ سیاسی را جوانان پر کرده باشد. حتی اگر مخالفت‌ها و موافقت‌های سیاسی بسیار داغ و حیاتی جلوه کند، اگر میدان سیاست از اتفاق تخلیه شود تمامی نیروهایی که با شورمندی به دنبال کنشگری سیاسی هستند، به بازیچه‌هایی تبدیل می‌شوند که قرار است یک رقابت نمایشی، سرگرم‌کننده و توخالی را به نمایش گذارند. چنین گفتاری نه‌تنها بنا دارد که صحنه را از نیروی جوانی خالی کند که تاریخ سیاست را هم به فرسودگی می‌کشاند.

انتخابات مجلس جوان گرایی سیاست
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
اسرائیل و کابوس استقلال منطقه
آیا اردن، می‌تواند گام بعدی محور مقاومت برای تشکیل سازمان‌های ملی مستقل در منطقه باشد؟
محمدحسین تسخیری   
ایران تلاش برای شکل‌گیری سازمان‌های ملیِ باشخصیت را علی‌رغم تمام دشواری‌ها و ریسک‌هایش به عنوان راه نجات تمام کشورهای منطقه در پیش گرفته است. هر جبهۀ جدیدی که گشوده می‌شود، هر هسته جدیدی از مقاومت که در کشوری جدید، سربرمی‌آورد، تنها و تنها در این لحظه، یعنی لحظه‌ای که تبدیل به یک تشکیلات سازمان‌یافته و مسئولیت‌پذیر می‌شود، می‌تواند نویدبخش تولد یک ملت باشد و آن را نمایندگی کند.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)