اعتراضکنندگان در فقدان چهرۀ اساسی دولت که در پیگیری جزئیات گم شده است طالب چهرۀ زندگیاند. آنان خواستار دولتی هستند که در کلیت حاضر است و میپرسند جمهوری اسلامی چه تصویری از زندگی برای من ارائه میدهد؟ دولت جمهوری اسلامی از آن تاریخ که سخنگفتن از کل را بیهوده دانست و رسیدگی به امور روزمره و جزئی مردم بدون داشتن چهرهای از کل را پیگرفت در حال تماشای مردمی است که فراتر از مطالبات معیشتی، از کل میگویند و آن را میخواهند. مسئله آنان کلیت شکل زندگی است.
در اعتراضات اخیر مخالفان و موافقان با «دولت» تخاطبی ندارند. گویی ما از قبل میدانیم که این اعتراضات نمیتواند ربطی به دولت مستقر داشته باشد بهطوریکه حتی شخص رئیس جمهور نیز چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. اما آیا عجیب نیست که دولت غایب بزرگ اعتراضات اخیر است؟ برای اینکه درک روشنتری از غیبت دولت داشته باشیم نیاز است تا کمی از حضور دولت بپرسیم. چه زمانی میتوانیم بگوییم دولت حاضر است؟ حضور دولت از پس پذیرفتن چه مسئولیتی اتفاق میافتد؟ امروز دولت سیزدهم بیش از هر دولت دیگری در بین مردم حاضر است؛ وزرا و مدیران دولتی در هر صحنۀ ریز و درشتی، شخصا حاضر و بیتوجه به تشریفات مشغول کار میشوند. ملاقاتها، بازدیدها و گفتوگوهای مردمی از برنامههای اصلی دولتمردان است و حتی شخص رئیسجمهور نیز در سفرهای استانی، خود مستقیما پای درد دل مردم شهر و روستا مینشیند و پیگیر مطالبات خرد مردم میشود؛ حال اگر این دولت، حاضر نباشد به چه دولتی میتوان گفت دولت حاضر؟ حضور در چه صحنهای به واقع حضور دولت را رقم میزند؟ حضور دولت منوط به چیست؟
دولت بهواسطۀ انتخاب مردم قدرت را در دست میگیرد و پیگیر موجودیت امروز و آیندۀ مردم و کشور میشود و ذیل این موجودیت، نقطه رسمی پیگیری امورات کشور است. اما مقدم بر هر کدام از امور جزئی ادارۀ کشور، دولت مسئولیت کل ایران را بر عهده میگیرد یعنی همۀ آن چیزی که به ایران مربوط شود متوجه اوست. اساسا دولت تنها زمانی که در موقعیت نمایندگی کلیت کشور و ملت باشد، میتواند حضور خود را احراز کند. از این رو چه بسا در نقاط بسیار دیگری فعال باشد اما به واقع غایب باشد. در تمامی اقدامات دولت سیزدهم تا به امروز، از جمله ساخت مسکن چهار میلیونی، کاستن تورم، تنظیم بازار، احیای برجام، پیمان شانگهای و... پیام واضحی وجود دارد: همه این اقدامات چه بزرگ باشد چه کوچک، نمایندگی از کلیت مردم و موجودیتی به نام ایران نیست. امروز دولت سیزدهم چه تصویری دارد؟ تصویر دولت، تصویر موجودی است که به موضوعات مختلف توجه میکند ولی این موضوعات در پراکندگی خود فاقد جهتی اساسی هستند. برجام؟ توجه به شرق؟ مسکن؟ تورم؟ بازار ارز؟ تجارت؟ گویی هیچ اقدامی تبدیل به تصمیم اساسی نشده است. این تصور که با توجه به مسائل ریز و درشت مردم و بدون اتخاذ تصمیمی اساسی میتوان از مردم نمایندگی کرد سودای محال است. حتی تحقق مطالبات روزمره نیز در فاصلهای که تصمیم و تصویر دولت از مطالبات روزمره دارد، ممکن میشود و بدون این تصمیم، مطالبات روزمره در پراکندگی خود نهتنها تمامی ندارند، بلکه روز به روز امکان حل شدن خود را بیشتر و بیشتر از دست میدهند.
امروز مردمی که دولت صرفا رتق و فتق امورشان را بر عهده داشته است معترض شدهاند. اعتراضکنندگان در فقدان چهرۀ اساسی دولت که در پیگیری جزئیات گم شده است طالب چهرۀ زندگیاند. آنان خواستار دولتی هستند که در کلیت حاضر است و میپرسند جمهوری اسلامی چه تصویری از زندگی برای من ارائه میدهد؟ دولت جمهوری اسلامی از آن تاریخ که سخنگفتن از کل را بیهوده دانست و رسیدگی به امور روزمره و جزئی مردم بدون داشتن چهرهای از کل را پیگرفت در حال تماشای مردمی است که فراتر از مطالبات معیشتی، از کل میگویند و آن را میخواهند. مسئله آنان کلیت شکل زندگی است. آیا دولت جمهوری اسلامی میتواند همانجا که مسئولیت روزمره ایرانیان را بر عهده گرفته است چهره و تصویری از کل زندگی دهد؟ شاید این واپسین فرصت «دولت» جمهوری اسلامی برای پاسخ باشد.