اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





دانشگاه ایرانی و سنت حکمرانی



۲۵ تیر ۱۳۹۷   2542  1  0 گروه مطالعات نهاد علم
درک ما از «علم» یگانه ایده اساسی ممکن برای زیستن در جهان است.

اشاره: این متن تلاش می‌کند جهت اصلی گروه «مطالعات نهاد علم» در پژوهش از «دانشگاه» را طرح کند.

جمهوری اسلامی ایران درگیر بحران­ کارآمدی است و هر روز با معضلات متعددی در اداره کشور دست به گریبان است. آیا می­توان این معضلات را متوجه ناکارآمدی مدیران و مسئولان دانست؟ وقتی این معضلات و از جمله همین کم‌کاری یا ناکارآمدی مدیران به اندازه تاریخ معاصر ایران قدمت دارد، باید مسئله به نحو اساسی‌­تری مطرح شود. «اداره» بحران تاریخ معاصر ما بوده است و ما همواره گمان کرده­‌ایم که دانشگاه می‌­تواند مشکل عقب‌ماندگی ما را حل کند؛ دانشگاه­‌ها و مدارس جدید را تأسیس کردیم تا معضلات و مشکلات ما را مرتفع نمایند. نخستین و ضروری‌ترین نیاز ما دفاع و امنیت کشور در برابر تجاوز کشورهای استعمارگر بود و نخستین نهاد علم با عنوان«دارالفنون» تأسیس شد تا به این نیاز ضروری پاسخ دهد. روشن است که «کارآمدی» ایدۀ تأسیس نخستین نهادهای جدید علم در ایران بوده و اگر نهادهای علمی ما در کمک به حل مسائل و اداره کشور چندان توفیقی نداشته‌اند، باید از معنیِ کارآمدی پرسش کرد. چطور ممکن است که علم به معنای واقعی «کارآمد» و «قدرت آفرین» باشد؟ و چرا مدارس و دانشگاه­‌های ما که با همین هدف تأسیس شدند چندان توفیقی نداشتند؟

حکومت حکم می­کند و با حکم قدرتمند و کارآمد است اما چگونه یک حکومت می‌­تواند به معنای واقعی حکم کند و قدرتمند باشد؟ ظاهر این است که حکم‌کردن کار حاکم است اما چه کسی می­‌تواند به واقع مسئولیت حکم‌کردن را بر عهده بگیرد؟ حکم باید مشروع باشد و به اتکای این مشروعیت فرمان برده شود. مشروعیت حکم از ادعای آن دربارۀ حقیقت است و در واقع حکم مدعی محاکات از حق است. علم مدعی حقیقت است و به این ترتیب حکم، علمی است و این علم است که حکم می‌­کند. دانشمند حکم می­‌کند و در حکم خود مدعی بیان حقیقت است. حکم، نقطه به‌هم‌رسیدن علم و سیاست و لحظۀ آزمون کارآمدی علم است. هر چقدر حکم بر سنت علمی قدرتمندی تکیه داشته باشد، کارآمد و قدرت‌آفرین است.

دارالفنون آخرین تجربۀ ما نبوده و ما ایرانی­‌ها هنوز در حال تجربۀ چندین­‌بارهۀ این الگو هستیم و همچنان بحران اداره و کارآمدی، گریبان­‌گیر کشور است. این به معنای آن است که نهادهای علمی ما در احیای سنت علم در ایران کمتر توفیق داشته­‌اند و ما باید از علم پرسش کنیم. وضع ایران مقارن همان درکی است که ما از علم داشته‌ایم. درک ما از علم نه‌تنها «نهاد علم» را رقم می‌زند بلکه ایدۀ اساسی ما برای زیستن در جهان است. ما علم جدید را خواسته‌ایم تا به‌واسطۀ آن قدرتمند شویم اما آیا علم مرکب راهواری است که در هر شرایط و به هر نحو کارسازی کند؟ ما در دوران معاصر گمان کرده‌ایم علم ابزاری است که در جهت نیازهای فوری و عملی ما به خدمت گرفته میشود و مدام از انتقال و کسب و تقلید آن سخن گفته‌ایم و همه تلاش‌هایمان تمهیدی برای مهیاکردن شرایط انتقال دانش بوده است. این تلاش‌ها کمتر قرین توفیق بوده و به رغم همه این تکاپوها، در بسیاری موارد حتی مقلدان خوبی نبوده‌­ایم.

نخبگان ما همواره گمان کرده‌­اند با تقلید و انتقال علوم و تکنولوژی می­‌توان توسعه‌یافته و قدرتمند شد در حالی که توفیق اتفاقی نیست و نظم و قدرت ممکن نیست مگر به اتکای سنتی عقلانی. عینی‌ترین عرصه­‌های ادارۀ کشور مثل پیشرفت‌های اقتصادی و تکنولوژیک نیازمند سنتی عقلانی در نهاد علم است. به عبارت دیگر کارآمدی، معنی‌دار است و از پس درکی اساسی از امور ظاهر می­شود. ما انتظار داریم صرفاً به‌واسطۀ داشتن دانشگاه، توسعه یافته و پیشرفت کنیم و قدرتی جهانی باشیم حال آن­که اگر به‌واسطۀ دانشگاه، واجد سنتی علمی و عقلانی نباشیم و از اساس گفتاری علمی نداشته باشیم، نه‌تنها موجودیت و هویت سیاسی مستقلی نخواهیم داشت که کشوری موفق و قدرتمند هم نخواهیم بود. دانشگاه باید عقلانیت سیاست و اداره را بر عهده بگیرد و اگر نتواند گفتار سیاسی حاکمیت را واجد سنتی علمی کند، اداره حکومت دچار بحران خواهد شد. حکومتی که واجد گفتاری اساسی نباشد، سنتی علمی برای اداره کشور نخواهد داشت و همه تلاش‌­هایش برای انتقال آخرین یافته‌­های علمی و تکنولوژیک و فلسفی قرین توفیق نبوده و راه به جایی نخواهد برد. علمی‌بودنِ اداره، یک حکومت را سنت‌­مند می­‌کند و امکان تداوم و استمرار آن را فراهم می‌نماید. حکومتی که سنت حکمرانی داشته باشد، سیاستگذاری­ بخش­‌های مختلف دفاعی، اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی، علمی و فرهنگیِ آن جهت واحد دارد و هم­آهنگ و منسجم است. کشورهای قدرتمند متعاقب سنت حکمرانی و عقلانیت اداره، منظم و هم­آهنگ عمل می­‌کنند و کشورهای مقلد و پیرو به دلیل فقدان درک اساسی از امور، آشفته و پریشان‌اند و با تقلید ناموجه راهی که کشورهای قدرتمند می­‌روند، آینده‌­ای برای خود دست‌وپا می­‌کنند و هر روز اولویت و جهتی را در دستور کار و عمل خود قرار می‌­دهند.

سنت علم با طرح پرسش­ اساسی انسان درباره زندگی، احیا می‌­شود. ما در این جهان زندگی می­‌کنیم و می‌­خواهیم زندگی بهتری داشته باشیم. ما بر حدود و زشتی‌های انسان و زندگی انسانی آگاهیم و همواره می­‌خواهیم از این حدود فرا برویم و به وضع بهتری عبور کنیم. علم دعوتی مدام و گفتگویی مستمر درباره فرارفتن از حدود، و زندگی بهتر است. علم اگر چه نهادمند است و اهل و زبان خاص خود را دارد، در لحظۀ عمومیت انسان حاضر است و گفتگوی هر روزه انسان برای زندگی بهتر را تمهید می­‌کند. علم در دعوت انسان به زندگی بهتر، حکمی دارد و در لحظه این حکم است که با مردم ائتلاف می­‌کند و دولت بر پا می­‌شود. دولت طرحی برای زندگی است که با اقبال و ائتلاف مردم برپا شده و به حکم دانشمند مشروع است. اگر چه توضیح حکم به عنوان نقطه به‌هم‌رسیدن علم و سیاست و آزمون کارآمدی علم، نقش سیاسی علم در برپایی حکومت را توضیح می‌­دهد اما نحوه مشارکت علم در سیاست و نهادمندی علم ناگفته مانده است. اگر حکومت مسئولیت حکم‌کردن را بر عهده گرفته است، مشروعیت حاکمیت چگونه تأمین می­‌شود و نهاد علم به چه نحو در حکم حاکم حاضر است؟ نهاد علم به چه اعتبار از نهاد حکومت تمایز یافته و در این فاصله چه چیزی را بر عهده گرفته است؟

پی‌گیری این پرسش پای سنت­‌های دانشگاه را به میان می­‌کشد. تفاوت دانشگاه­‌های دنیا از سر اختلاف عملکرد مدیران این دانشگاه­‌ها نیست بلکه به درک آن­ها از ماهیت علم و طرحی از نحوه مشارکت علم در سیاست مربوط است. دانشگاه آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم و با اعلام سیاسی آمریکا به‌عنوان قدرت برتر جهان، ظهور کرده است. درک آمریکا از علم که در سنت فلسفی آن حاضر است، اقتصاد، سیاست، دفاع و ساحات دیگر حیات اجتماعی آمریکا را شکل داده است. «دانشگاه کارآفرین» در مناسبت با اقتصاد و سیاست آمریکا، بر کارآمدی علم تأکید می­‌کند و نهاد علم را به خدمات و کاربردهای آن فروکاسته است. اگر چه با اعلام سیاسی آمریکا، سازمان آموزش و پژوهش همۀ کشورهای جهان در متابعت از سنت دانشگاه آمریکایی، تا سر حد امکان خصوصی شده و خود را در نسبت با نیازهای بازار تنظیم کرده‌­اند، دانشگاه­های آلمان تا سر حد امکان دولتی شده‌­اند و در سال­‌های گذشته بیش از پیش بر میزان بودجه­‌های دولتی این دانشگاه­‌ها افزوده شده است. سنت­‌های دانشگاهی، متعاقب سنت فلسفی خود در پیگیری پرسش انسان از زندگی طرح شده‌­اند. هر یک از سنت­‌های دانشگاهی طرحی از زندگی و نحوه مشارکت علم در سیاست دارد و باید سنت­‌های دانشگاهی را در نسبت با درک اساسی آن­ها از علم بازخوانی کرد.  این بازخوانی برای سنت «دانشگاه ایرانی» امری ضروری است. اگر نهاد علم در ایران سنت‌­مند نشده و حضور قدرتمندی در سیاست ندارد، باید به فقدان گفتگوی اساسی سنت­‌های دانشگاهی درباره نحوه مشارکت علم در سیاست توجه کرد. اگر چه تاریخ دانشگاه در ایران را می‌­توان از خلال منازعه سیاسی این دو سنت دانشگاهی روایت کرد اما هر چقدر گفتگوی علمی اهل علم درباره زندگی ضعیف بوده است، دانشگاه کمتر واجد سنت علمی شده و حاکمیت، ناکارآمد و ضعیف شده است. ما نیازمند گفتگوی مستمر از گفتار جمهوری اسلامی ایران دربارۀ دانشگاه هستیم و باید بدانیم که گفتار دانشگاه مجموعه ایده­‌ها یا تجربه‌­های تاریخی دانشگاه در ایران و جهان نیست بلکه طرح پرسش از مسئلۀ اساسی علم درباره زندگی است.

دانشگاه ایرانی سنت حکمرانی نهاد علم
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
اسرائیل و کابوس استقلال منطقه
آیا اردن، می‌تواند گام بعدی محور مقاومت برای تشکیل سازمان‌های ملی مستقل در منطقه باشد؟
محمدحسین تسخیری   
ایران تلاش برای شکل‌گیری سازمان‌های ملیِ باشخصیت را علی‌رغم تمام دشواری‌ها و ریسک‌هایش به عنوان راه نجات تمام کشورهای منطقه در پیش گرفته است. هر جبهۀ جدیدی که گشوده می‌شود، هر هسته جدیدی از مقاومت که در کشوری جدید، سربرمی‌آورد، تنها و تنها در این لحظه، یعنی لحظه‌ای که تبدیل به یک تشکیلات سازمان‌یافته و مسئولیت‌پذیر می‌شود، می‌تواند نویدبخش تولد یک ملت باشد و آن را نمایندگی کند.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)